خلاصه ماشینی:
"پیش از معرفت وضع بساط چهطور بود؟2299 در واقع تک و توکی بودند که کتابها و مجلات بیشتر قدیمی را میفروختند و احتمالا کتابخوانهای حرفهای،استادان دانشگاه،محققان و کسانی که مجموعههایشان را تکمیل میکردند به آنها مراجعه مینمودند،اما پس از معرفت بود که همهجور کتاب،از رمان و کتابهای پلیسی و مهیج گرفته تا منابع علمی و تحقیقاتی وارد بساط شد و چشم رهگذران با عنوانها و کتابهای کاملا تازه،کتابهایی که اصلا ندیده و نشنیده بودند،آشنا شد و به گمانم در آن دوره این تحول در عرضهء کتاب،بهویژه که بخشی از هزینهء توزیع و پخش هم از بین میرفت و کتاب را ارزانتر میکرد،با اهمیت بود.
با کتابفروشان مغازهدار میتوانستند چنین رابطهای برقرار کنند؟کتابفروشان بساطی کتاب را به میان مردم بردند و با روش فروش بیشتر و سود کمتر،فرهنگ کتابخوانی را به خانههای مردم،بهویژه به میان مردم کمدرآمد،کارگران شهری،افراد طبقهء پایین بردند،که مخصوصا روزهای تعطیل که کتابفروشیها تعطیل میکردند به خیابانها میآمدند و کتابها را میدیدند.
کتابهای ممنوعه هم چاپ میکردید؟ بین مساطیها کسانی بودند که خیلی دل و جرأت داشتند و علاقهشان به این بود که کتابهای سیاسی قدیمی را افست کنند و دربیاورند.
خارج از این شبکه،مثلا گروههای سیاسی-فکری و بیشتر چه کسانی در نشر کتابهای جلد سفید فعال بودند؟ درون شبکهء ناشران بساطی تا حدود زیادی میدانستیم که چه کسی چه چیزی را منتشر کرده است،اما خارج از آن نه.
بنا به توافقی که در اتحادیهء کتابفروشان بساطی بین خودمان داشتیم،هرکسی سر جای خودش بود،ما کتابها را منتشر میکردیم،از طریق شبکهء پخش خودمان بین بساطیها توزیع میکردیم و به جاهای دیگری هم که امکان فروش داشتند کتاب میدادیم."