چکیده:
مسئله تحدید نسل،کنترل جمعیت و یا تنظیم خانواده،با داشتن سابقهای طولانی همچنان مسئله روز و مورد بحث و مناقشه در محافل علمی و اجتماعی معاصره بوده و اندیشمندان و علمای اسلامی و غیر اسلامی را به دو گروه مخالف و موافق تقسیم کرده است. بر اهل فن پوشیده نیست که این مسئله از جوانب مختلف و در ابعاد گوناگون همچون بعد پزشکی،اقتصادی و جمعیتشناسی که ابعاد علمی و کاربردی مسئله را تشکیل میدهند و در هریک از این زمینهها کتابها و مقالات زیادی نوشته شده است،قابل بحث و بررسی است.این ابعاد،مورد نظر ما در این مقاله نیست واگر سخنی در اینباره به میان آید جنبهء فرعی و موضوعشناسی برای حکم شرعی دارد.مقصود اصلی ما در اینجا بررسی این مسئله در بعد دینی و مذهبی است؛یعنی بررسی کنیم که از دیدگاه فقه و حقوق اسلامی،تحدید نسل،مجاز است یا ممنوع و اگر مجاز است با چه روشی؟ چون در اینباره علمای اسلامی به دو دستهء موافق و مخالف تقسیم شدهاند،ما پس از ذکر چند مطلب در مقدمه،نخست به ذکر دلایل مخالفان و بررسی آنها پرداخته و سپس دلایل موافقان و راههای پیشگیری از حمل را مورد بررسی قرار داده و در پایان نیز به جمعبندی مطالب و اظهارنظر نهایی خود، پرداختهایم
خلاصه ماشینی:
"این دلایل عبارتاند از: الف:مدح قلت عیال اگر در روایاتی کثرت اولاد مورد مدح و ستایش قرار گرفته است،در روایات دیگر با اشاره به پیامدها و خطرات کثرت خانواده و دشواریهای زیادی که برای خانوادهء پرجمعیت است،از قلت و کمی اولاد و عایله مدح و ستایش شده است،تا جایی که مرحوم مجلسی در کتاب شریف بحار الانوار،بابی را با عنوان:«باب فضل التوسعه علی العیال و مدح قلة العیال»به این موضوع اختصاص داده و روایاتی را دربارهء تشویق به داشتن فرزند و عایله کمتر نقل نموده است،که به برخی از آنها اشاره میکنیم:«قال امیر المؤمنین علیه السلام:الفقر الموت الأکبر و قلة العیال احد الیسارین،التقدیر نصف العیش، ما عال امرؤ اقتصد؛فقر و ناداری مرگ بزرگی است،کم عایله داشتن(یعنی کمی فرزندان)یکی از دو وسیلهء برخورداری از آسایش است،اندازه و نظم داشتن در زندگی نصف موفقیت در آن است،و هرکس راه اقتصاد و میانهروی را در پیش گیرد هرگز گرفتار ناتوانی و تنگدستی نخواهد شد»(مجلسی،1398،ج 104،ص 71).
با توجه به آنچه در مباحث گذشته مطرح شد که هر فرزندی که متولد میشود علاوه بر تعهداتی که برای پدر و مادر ایجاد میکند،وظایف و تعهداتی را نیز برای دولت به وجود میآورد،این پرسش مطرح میشود که آیا اگر دولت خود را در برابر افزایش بیرویهء جمعیت جهت برآورده کردن خواستهای آنها،عاجز و ناتوان دید، میتواند قانونی وضع کند و تعداد موالید هر خانواده را به تناسب امکانات خود محدود کند؟مثلا بگوید هر پدر و مادری حق داشتن دو تا سه فرزند را دارند و اگر بیش از آن باشد از همه حقوق و مزایای اجتماعی و دولتی محروم خواهند بود؟آنچه به نظر میرسد،این است که دولت میتواند چنین کند،زیرا هر تکلیفی حقی را در پی دارد و اگر حاکم در حکومت خود نسبت به رعیت مکلف به تکالیفی شده قهرا حق کنترل آنها را نیز دارد؛در نتیجه،تحدید نسل به صورت نوعی نیز مانعی ندارد."