خلاصه ماشینی:
"نولان ترجمهی شهاب الدین امیرخانی چکیده تئودور آدورنو فیلسوفی از بازماندگان جناح چپ است که در این مقاله منطق چندلایه و زمانی او در تحلیل امر زیباییشناختی مورد استفاده قرار گرفته و جایگاه هنر قرون وسطی به عنوان دورانی که هنوز پایان نیافته،مگر به واسطهی تقسیمات تاریخی،در اندیشهی هنری امروز آشکار میشود.
13با اینکه آدورنو ندرتا نام این دو نفر را میبرد اما جایی که نام این دو نفر در کتاب نظریهی زیباییشناسی ظاهر میشود مهم است،و از آنجا شروع میکند به طرح اینکه چگونه میتوانیم مفهوم قرون وسطی را طوری در تصور مارکس از زیباییشناسی جای بدهیم که در پرسش از زیباییشناسی عصر خودمان مفید از آب دربیاید.
به هردو شکل میتوان موضوع را تصور کرد:یکی از این جهت اینکه هنر قرون وسطی به جنبهی اجتماعی هنر تصریح میکند و «جامعهی تبادلی»را نقد میکند،و دیگر اینکه در یک جامعهی پیش بورژوازی شکل گرفته و هنوز رابطهاش با جامعه امری«ضمنی»باقی مانده است.
192) عبارت«مخالفخوانی در افق توافق»آگاهیهای صحیح،طنین آرمان شهرباورانهی انکارناپذیری دارد،اما نباید به خامی اندیشههای مارکسیستی تعبیر شود،بلکه همانطور که دنکیشوت«مخالفخوانی اعصار تاریخی»را به نمایش گذاشت(عصر مدرن در برابر قرون وسطی) این وظیفهی آثار هنری است که مخالفخوانی تاریخی را روشن کنند،نه اینکه دوره ها را با هم آشتی بدهند.
»(همان، ص 210) وقتی ما تاریخ هنر را با این تعبیر درک کنیم،درک متن یا تصویر قرون وسطی به شیوهای دیالتیکی و مطابق منطق صورت قابل فهم میشود و این امکان مهیا میشود که بهسان تجسم اثر هنر در حالت اجتماعی خود،تناقضاتش معنایش را تحت تأثیر زمان و مکان فروبکاهد و غیر ممکن گرداند یقینا قرون وسطی به عنوان یک مفهوم نشان دهندهی دلمشغولیها و سبکها، مضمونها و صورتها است."