چکیده:
این پرسش که موضوعهای شناسائی زیباییشناسی محیط زیست چیستاند و چگونه میتوان آنها را شناخت و ارزیابی کرد،پرسشی فلسفی است که با دو رویکرد«ملتزمانه»و«شناختی»میتوان به آن پرداخت:رویکرد ملتزمانه قائل به آن است که باید از تقابلهای دکارتی«عین»و«ذهن»فراتر رفت،از فاصلهی خود با موضوع شناسائی کاست تا بتوان آن را درک و جذب کرد.رویکرد شناختی بر این باور استوار است که سرشت و ویژگیهای موضوع شناسائی عاملی تعیینکننده در فرایند ارزیابی است.هر چند به نظر آلن کارلسون این دو رویکرد لزوما با هم متضاد نیستند،چون تلفیق احساس و آگاهی در دل هر تجربهی زیباشناختی وجود دارد.
خلاصه ماشینی:
"این رویکرد چنین تجربهی ملتزمانه از محیطها را ماهیت ارزیابی زیباشناختی دانسته،قائل به آن است که ارزیابیکنندگان باید از تقابلهای سنتی-مثل تقابلهای عین و ذهن-فراتر روند،از فاصلهشان با ابژههای ارزیابی بکاهند،و هدف کلیشان این باشد که با همهی حواسشان ابژههای عینی محیط زیست را جذب کنند.
در نتیجه گرایش دارند که بیشتر متضمن پاسخهای ذهنی به پرسشهای چیستی و چگونگی ارزیابی زیباشناختی محیطها باشند،و حاکی از آناند که چون به نظر میرسد ارزیابیکنندگان[ابژههای محیط زیست]فاقد منابعی همچون چارچوبهای نظری،هنرمندان،طرحها و سنتهای هنریاند،و با این منابع هدایت نمیشوند، پرسشهای مربوط به ارزیابی زیباشناختی محیطهای روزمره را نمیتوان به درستی و با دقت پاسخ داد،و اینها همه حکایت از آن دارند که چیزی چون ارزیابی زیباشناختی درست و مناسب برای کل جهان وجود ندارد،و صرفا این ارزیابیکنندگاناند که خود را در معرض جذب ابژهها،واکنش به آنها و لذت بردن از توان زیباشناختیشان قرار میدهند.
دیدگاهها و موضعگیریهای ملتزمانه در اصالتبخشی به واکنشهای حسی و احساسی واسطه به محیط،اجزای اصلی تجربهی زیباشناختی را مورد توجه قرار میدهند و از نقاط قوت دیگری برخوردارند:به این معنا که با درک روشن جوهر آزاد،نامحدود و اتفاقی ابژههای ارزیابی زیباییشناسی محیط زیست،و تفسیر درست این ویژگیها به منزلهی فضیلتهای زیباشناختی-و نه نارسایی این ابژهها-با مسئلهی بنیادی زیباییشناسی محیط زیست خوب برخورد میکنند؛ علاوه بر این،برای تبیین ارزیابی زیباشناختی محیط نیاز به نظریهی کامل و پیچیدهای ندارند و به همین دلیل،از جذابیت شهودی بیواسطهای برخوردارند."