خلاصه ماشینی:
"روه اصطلاح رئالیسم جادویی را برای قرار دادن این هنر نو در برابر اخلافش به کار میبرد و مینویسد:«سبک نوینی به ما پیشنهاد شده که به کل از آن این جهان است،سبکی که امر این جهانی و پیش پا افتاده را میستاید.
آیا تأکید روه بر مادیت شیء به این معناست که هرچه نگاه به شیء«نزدیکتر»باشد،معنای«وجه»دیگر غلیظتر و پرطنینتر خواهد بود؟آیا به گفتهی او هرچه تصویر نقاشی شده عینیتر باشد،معنای آن در نظر مخاطب ذهنیتر خواهد بود؟ به نظر میرسد نزد روه،رابطهای مستقیم بین رئالیسم تخیل بصری و جادویی«وجه دیگر»آن وجود دارد،رابطهی که تأکید میکند امر جادویی در رئالیسم جادویی،از اعمال جهانی سربرمیآورد که ما میشناسیم.
این ایده که کل جهان را میتوان در شیئی واحد تصور کرد،تفسیری مناسب برای این راوی است که به دلایل متعدد نگران قابلیت بصری شیء است،و سرنوشتاش درگیری وسواسگونهای با شیئی واحد دارد:ظاهر،سکهای که نمیتواند در اختیار داشته باشد و درعینحال، نمیتواند فراموش کند،شیئی ایدهال که آشفته و نابهسامان است،تصویری ذهنی که هر تصویر دیگر را نابود میکند.
راوی این مقالهی منتشر شده به سال 1932 از«اسطورهی عظیم»باسیلیدس،بر این مبنا دفاع میکند که این اسطوره،امر واقعی را محدود میسازد:برج سرگیجهآور ملکوت در بدعتگذاری باسیلیدس،تکثیر فرشتهها،سایهی زمینی جهانآفرینی که زمین را نابود میکند،توطئهی حلقههای فرودست در برابر ملأ اعلی،بحران جمعیت،چه باور نکردنی به نظر برسد چه سطحی،از آن همین اسطورهی عظیم است که به نقصان و کاهش زمین اشاره دارد:«جهانآفرینی که زمین را نابود میکند»و«توطئهی حلقههای فرودست در برابر ملأ اعلی»نشان میدهد که بدعتگذاری باسیلیدس بار دیگر همان بازی نهایتها را به صحنه میآورد که پیش از این اشاره کردم،و این جهانآفرین است که بورخس با او همذاتپنداری میکند."