خلاصه ماشینی:
"آنها اوراق مشکوک را روی صندلی کپه (به تصویر صفحه مراجعه شود) آنا آخماتووا و اوسیپ ماند لشتام(1934) کرده بودند و بقیه در کف اتاق پخش و پلا بود و بیشرمانه زیر پا لگدمال میشد.
(به تصویر صفحه مراجعه شود) اوسیپ ماند لشتام(دههء 1930) سؤال:چند وقت است چیز مینویسی؟ جواب:به صورت غیر حرفهای از زمان بچگی و به صورت حرفهای از سال 1909،یعنی از زمانی که نخستین اشعارم در آپولون چاپ شد.
میزیئیم بیآنکه در اندیشهء سرزمین زیر پایما باشیم صدایمان در ده قدمی فرومیمیرد و زمانی که میخواهیم دهانمایمان را نیمه باز کنیم آن نشسته بر ستیغ کرملین بازمان میدارد انگشتان ستبر چونان کرمهای لزج فرامین لازم الاجرا به وزن چهل پوند با کت چرمیاش چون گوسالهای براق و چشمان سوسکی به خنده نشستهاش گرداگردش جماعتی رئیس گردن باریک جان نثاریشان ملعبهء دستش زوزه میکشند،میو میو میکنند و ناله او یکه و تنها سیخونک میزند و بس با انگشتش یا با عربدههایش9 به اعتقاد نادژدا که روایت شاعر از بازجوییها را ضبط میکرد،شیواروف شعر را کاملا تجزیه و تحلیل میکند و به زور از ماند لشتام میخواهد که بگوید چرا چنین شعری سروده است.
» در پایان کار بازجویان متوجه شدند که جستجوی اتاق ماند لشتام برای پیدا کردن آن شعر کذایی به خط خود شاعر بیفایده بوده است.
در حقیقت باید گفت که نه تنها پروت تاریخ این مکالمه را اشتباه نوشته(او مدعی بود که تلفن در سال 1938 زده شده است)بلکه او درست در بحبوحهء پرسترویکا،آن مکالمه را به شیوهای مطرح کرد که بار دیگر باعث استحکام موقعیت استالین شود."