خلاصه ماشینی:
"پس از پایان این جشن در پائیز سال 1313،نزدیک یک سال در ایران ماند،به اصفهان و یزد و شیراز سفر کرد و در تهران به تحصیل زبان فارسی و زبان پهلوی نزد دکتر رضازاده شفق پرداخت و او بود که به آشی کاگا«عاشق آقا»نام داد.
از این تاریخ تا بیش از دو سده دو دربار متعارض در ژاپن وجود داشت:یکی«دربار جنوبی»گو-دایگو و جانشینانیش در یوشینو Yoshino و دیگریدربار شمالی»در کیوتو زیر حمایت و تسلط حکومت سپهسالاری که آشی کاگا بنیاد کرده بود.
مناظر چشمنواز ایران و زیباییهای زندگی ایرانی از این دانای صاحبنظر پراحساس دل برده بود و از شهرهای ایران بیشتر دلبستهء زیبایی و گیرایی خاستگاه خیام نیشابوری و اصفهان و شیراز شده است.
او تصویر و تأثیری را که هر شهر و آبادی برایش داشته شرح داده است: «در روستای جابون(!)،بیرون تهران،که کاروان ماشینهای ما ایستاده بود تا چای بنوشیم،یکی از ایرانیها پیشم آمد و گفت:این ده هم اسم مملکت شماست!فکر کردم که درست میگوید.
»«از اهمیت و ارزشی که جامعه و مردم ایران به خوشنویسی میدهند پیداست که ذوق و فرهنگ ایرانی تا چه اندازه به این مایهء تمدن نزد چینیها و ژاپنیها نزدیک است.
»*(41) چراغ نفتی و یاد کودکی روشنایی چراغ نفتسوز در شامگاه شهرهای کوچک و روستاهای ایران یاد روزگار کودکی را در دل این مسافر ژاپنی زنده میکند:«در کرمانشاه در مسافرخانهء کوچکی منزل گرفتم که اتاقهایش فقط تخت باریکی داشت و چراغ لامپایی،از همانها که وقتی که کوچک و شاگرد مدرسه بودم در روشناییش درس میخواندم."