چکیده:
پدیدهء غربت و غریبی که یکی از عوارض زندگی است،ممکن است در هر عصر و مکانی پیش آید.بنابراین طبیعی است که جامعهء عرب پیش از اسلام نیز آن را تجربه کرده باشد؛تا گروهی به ناچار دیار خود را رها کنند، تن به آوارگی دهند،در کوه و صحرا پناه گیرند،و وحوش را به معاشرت و مصاحبت برگرینند. آنگاه غربا در دیار تبعیدی به منظور تأمین نان و جان،به دست آوردن ارزشهای انسانی خود،و بازگرداندن حقوق پایمال شده شان،تاخت و تازهایی تدارک بینند و به اجرا گذارند.در مواقع فرصت هم ماجراهای تلخ و شیرین و حسب حال خود را به صورت سرودها برای تسکین دردها بر لب زمزمه کنند،سرودهایی که در تامل سپیده دم شعر عرب در غربت محسوب میشود.این مقاله به بررسی این سرودها از جنبههای مختلف میپردازد.
خلاصه ماشینی:
"(همان:ص 24) مسأله دوم در ارتباط با اعتماد به نفس و شخصیت قوی این جوانمردان است که جلوههای مختلف دارد،از آن جمله«شنفری»بر ثبات شخصیت خود در سراء و ضراء پای میفشارد و آن را شیوهء مردان قوی میداند: فلا جزع من خلة متکشف و لا مرح تحت الغنی أتخیل (دیوان96/) نه از کمبود و ناداری بیتابم و شکوه کنم نه زیر سایهء ثروت شاد و سرمستم «عروه»هم ثبات شخصیت را زیور خود به حساب میآورد که نه از حوادث جنگ مینالد،و نه از آنچه روزگار پیش میکشد بیتابی کند.
ی)نکتهء آخر اینکه گاهی برخی از معانی و تصویر سازیهای صعالیک را شعرای بزرگ پیروی کردهاند،از جمله«متنبی»در بیت زیر: بلیت بلی الأطلال،إن لم أقف بها وقوف شحیح ضاع فی الترب خاتمه (شرح عکبری،823/3) -به کهنگی و فرسودگی دیار یار گرفتار آیم،اگر در آنجا درنگ نکنم درنگ کردن حریص انگشتر از دست داده در خاک را- نگارنده معتقد است روح تصویر همان است که«شنفری»در ستایش همسرش که به اطراف و دور و برش از شرم و حیا نمینگرد،میگوید: کأن لها فی الأرض نسیا تقصه علی أمها،و إن تکلمک تبلت -گویا وی در زمین چیزی را از دست داده که سخت آن را میجوید،و اگر با کسی به سخن آید از شرم بریده سخن گوید- که افزون بر پیشتازی«شنفری»زیبایی تعبیر وی و سستی بیان«متنبی»بر ناقدان نکته سنج پوشیده نیست."