خلاصه ماشینی:
"نسرین رحیمیه* چگونه میتوان بیرون از وطن ایرانی بود؟ پرسشی دیرینه در دورانی جدید بحث آوارگی ایرانیان را باید با یک توضیح کوتاه دربارهء عنوان این نوشته و اشارهء کنایی آن به«نامههای ایرانی»منتسکیو آغاز کنم.
طرفهای که در تدریس این متن توسط یک ایرانی به شاگردانی که پروردهء فرهنگ و سنت ادبی غرب بودند وجود داشت هنگامی مرا متوجه خود کرد که در یکی از کلاسهایم جملهء مشهور«چگونه شخص میتواند ایرانی باشد»را به صدای بلند خواندم.
آنچه مرا به بر آن داشت تا بحث خود را با پرسش منتسکیو آغاز کنم، جدا از علاقهء شخصی به عصر خردگرائی،مربوط به مسائلی است که با فرآوردههای فرهنگی و ادبی ایرانیان کوچیده و آواره در هم آمیخته.
بلکه با محدود کردن خود به عرصهء ادبیات،و با توجه به ویژگیهای مربوط به روند تلفیق و باروری متقابل فرهنگها،پرسش منتسکیو را به این صورت مطرح میکنم که:«چگونه کسی میتواند خارج از کشور در عصر فرامدرن ایرانی باشد؟» همانطور که قبلا اشاره کردم برداشت من از واژهء"فرامدرن"آن نیست که برخی از منتقدان به عنوان نسبیت کامل ارزشها و مقولات سیاسی و فرهنگی تعریف کردهاند.
پاسخ ست به این پرسش که آخرین داستانش،«پسر شایسته»،را از چه گونهای باید شناخت،خود پرسشهای دیگری است:«آیا من چون در امریکا زندگی میکنم یک نویسندهء امریکائی هستم؟یا یک نویسنده از جامعهء کشورهای مشترک المنافع،آن جانور غریب،یا یک جهان وطن بیریشهام؟»5این روش ست در پاسخ دادن به پرسشی در بارهء هویتش ما را به سؤال بیجواب پایاننامهء ریکا برمیگرداند."