خلاصه ماشینی:
"همچنین میتوان از کارهائی چون پروز نگارش پارسی از میرزا رضا افشار،که نوعی دستو رالعمل فارسینویسی بود،6و از نامهء خسروان از جلال الدین میرزا قاجار،که روایاتی از پادشاهان ایران پیش از اسلام را در بر میگرفت،7به عنوان نمونههای دیگری از این جریان یاد کرد.
ادبیات بعد از مشروطه نیز به ویژه تحت تأثیر مفاهیمی از این دست شکل گرفت و در آن تحول جالب به وجود آمد که عبارت بود از نگارش رمان توسط نویسندگان ایرانی به عنوان یک گونهء ادبی مشخص و ممتاز.
این عنصر روشنفکری خود دارای کیفیاتی ویژه بود از جمله:تجدد نمایی،اظهار گرایش دمکراتیک،نقد وجوهی از فرهنگ سنتی(مانند پدر سالاری و امتیازات موروثی)،جهتگیری انتقادی در برابر نظام سیاسی جامعه و در برابر غرب و،تا آنجا که به زمینهء کلی تخیل و کار ادبی مربوط میگردید،پیدایش گونهای تساهل و رواداری ضمنی که براساس آن داشتن پایه و مایه در ادب کلاسیک دیگر شرط لازم ورود به ادب جدید دانسته نمیشد.
24در همین باره،بعضی نیز معتقد به وجود توطئهای بودند که ظاهرا از خارج حوزهء فکری و سیاسی جهان اسلامی راهبری میشد و هدفش این بود که انقلاب ایران را از مسیر تحقق معانی مکنون خود منحرف کند.
یکی از شواهد این گرایش روزافزون به نوشتن را میتوان درشمار بیسابقهء نویسندگان جوانی یافت که توسل به قالبی ادبی را جهت بیان هیجانات و ترسیم آرمانهای سیاسی خود محملی موجه بلکه ضروری فرض میکردند-فرضی که مشخصا از جریان روشنفکری ادبیات جدید سرچشمه میگرفت."