خلاصه ماشینی:
"»12باری،این«زمان واقعی»،این«جهان واقعی»که کربن از هم اکنون هستیاش را احساس میکند،بعدها،بهنگامی که در کلیت جهان ایرانی-اسلامی ادغام میشود،هویت حقیقیاش را در اثار کربن باز مییابد:زمان واقعی همان تاریخ قدسی رویدادهای ازلی است،و جهان واقعی همان مکان اشراقی عالم مثال یعنی زمان اگزیستانسیل جهان درونی است که،با گسلاندن تار و پود زمان تاریخی روان را به جایگاه خویش میرساند:جایگاهی که در آن روایت به رویداد روان،و تفرد عارفانه به دیدار با فرشته تبدیل میشود.
نقش این عالم برزخی در درجهء نخست پیوستگی و وجه ترتیب متضاد وجود را میسر میسازد؛این جهان،جایگاه رویدادهای روان،یا حکایتهای اشراقی است که در مراتب حالات عرفانی اهمیتی بسزا دارند؛این جهان بستر پیوندآفرین مناسبی برای زبان نمادین است چرا که صور مثالین در همین جایگاه نیمه معنوی و نیمه محسوس( geistleiblichkeit )میتوانند به یکدیگر تبدیل شوند،جایگاهی که تأثرات متمثل نفس،خواه در مقام عارف بالله در این جهان و خواه پس از مرگ،یعنی به صورت جسم لطیف باطن است،جهانی است که در آن زمان و مکان قلب میشوند و آنچه در زیر ظواهر نهان بود ناگهان چهره مینماید؛بدینسان نادیدنی،دیدنی میشود.
التباس بدینسان بیانگر نوعی استحاله است که خود در حکم نقطهء پیوندی است برای این معنای دوگانه: چیزی است که ما را از دوگانگی دید و دیده شده به یگانگی تجلی رهنمون میشود که ضمن آن دید و دیده شده نقش عوض میکنند:در اینجا دیگر عاشق همه چیز را با نگاه استحاله انگیز معشوق در مییابد."