خلاصه ماشینی:
"مهمترین کاستی این کتاب،که ناشی از رهیافت نظری و روش شناختی مؤلف است، فروماندن از توجه جدی به مسألهء دولت و سامان سیاسی و ضرورت پیدایش یک دولت متمرکز مقتدر و یک نظام اداری مؤثر در جامعهء ایران پایان سدهء نوزدهم و روزگار مشروطه است.
چه شواهد و دلائل موجهی وجود دارد که رادیکالیسم نمایندگان مجلس آنها را از حمایت اجتماعی گستردهتری برخوردار میکرد،و میانهروی،پشتیبانی مردمی ناچیزی را دامن میزد؟تأکید بر چندگانکی ابعاد فرهنگی و ایدئولوژیکی جنبش مشروطه،و بر خاستگاههای طبقاتی و قومی گوناگون دست اندرکاران آن جنبش،وظیفهء مهم بررسی این را که چه دیدگاههای فکری و ایدئولوژیکی در شکل دادن به جریان اصلی مشروطیت چیره بوده است،و چه گروهها یا طبقات نقشی اساسیتر ایفا کردهاند،از دوش نویسنده برنمیدارد.
اکنون بپردازیم به برخی نکتهها و خطاهای جزئی کتاب که به نظر نگارنده رسیده است:مولف مینویسد روزنامهء قانون را بسیاری روشنفکران ایران میخواندند(ص 26)یا رسالهء مدنیت عبد البها شمار گستردهای خواننده در ایران و هند داشت(ص 29)،اما نمیگوید براساس چه شواهدی به چنین نتایجی رسیده است؛به کار بردن عنوان نخست وزیر( Premier )در مورد ایران پیش از مشروطیت موجه نمینماید(صفحات گوناگون)؛ تاریخ آغاز اصلاحات موسوم به«تنظیمات»در عثمانی،و اعلام موازین موردنظر نویسنده، 1839 بود و 1856 مرحلهء دوم آن بود(ص 29)؛نام شیخ الرئیس قاجار ابو الحسن میرزا بود نه ابو الحسین(ص 47)؛صنیع الحضرت باید صنیع حضرت باشد(ص 259)؛سنگلج درست است نه سنگلچ؛عنوان محمد ولیخان تنکابنی نخست سپهدار اعظم بود و سپس سپهسالار اعظم،و نه سپهدار(که لقب فتح الله اکبر بود)(صفحات گوناگون)؛ شجاع السلطنه باید شجاع نظام باشد(ص 440)؛مفسد فی ارض باید «مفسد فی الارض»باشد(ص 1)،عضد الملک به ضم«ض»است نه به فتح(ص 309)؛ درة المعالی به فتح«م»است نه به ضم(ص 186)؛ملک المتکلمین به فتح«ت»است نه به کسر؛توالش به کسر«ل»است نه به فتح."