خلاصه ماشینی:
"باز آن چشمهایی که«عالم را از پشت شیشهء کبود» نمینگرند،میدانند که عناصر گوناگون این فرهنگ عربی!یا اسلامی،غالبا عمری درازتر از هزار و چهارصد و چندسال دارد،و سر چشمهء بسیاری از آنها را باید در کوهستانهای فرهنگ کهن ایرانی جستوجو کرد-«کی توان اندود خورشیدی به گل؟»2-و در این راه،بهویژه در مغرب زمین،«دانشنامهء ایرانیکا»دست تواناییست که شیشههای کبود را از پیش چشمها برمیگیرد،به شرط آنکه بعضی از دوستان(!) اصرار نداشته باشند که شیشهء کبودشان را با چسب«هر کارهء»3سیاست بر دیده بچسبانند.
این آغاز یک حرکت در ذهن جامعه بود،و پس از این جنبش ذهنیست که به همت آزادگان و عیاران،اساطیر و تاریخ ایران دوباره زنده میشود،و در پایان همان قرن،در قلمرو خاندان نژادهء سامانی،بنای با شکوه فرهنگ ایرانی بازسازی میشود،و خود را برای پرورش فرزانگانی در هر زمینه-مناسب با آن زمان-آماده میکند.
تا اینجا،من آنچه را میخواستم بگویم،گفتهام،اما برای دل آنهایی که نکته گرفتی و عیبجویی را با نقد و ارزیابی یکی میدانند،به چند نکتهء زیر باید اشاره کنم،تا در پذیرفتن اهمیت انکارناپذیر این اثر تردید نکنند: 1-واضح است که برای نوشتی یک اظهار نظر،هیچکس تمام مقالاتی را که در چند هزار صفحه چاپ شدهء این دانشنامه وجود دارد،نمیخواند،و اگر بخواند،در تمام زمینههای گوناگون تخصص ندارد،و بنابراین داوری و نقد روی جهات کلی بیشتر تمرکز مییابد،و اشاره به جزئیات فقط در چند مورد و به مناسبت مطلب میتواند پیش بیاید که باز همان موارد جزئی،خود،درجهء دقت و سلامت و اعتبار مرجع را نشان میدهد."