خلاصه ماشینی:
"فرزانه میلانی* تو خود حجاب خودی: زن و حدیث نفسنویسی در ایران آیا به راستی میتوان زندگی را نوشت؟آیا میتوان گذشته را از زبان حال گفت و دانستههای امروز را به ندانستههای دیروز تحمیل نکرد؟آیا میتوان خاصیت سیال و زودگذر زمان را محبوس یک شکل لامتغییر و دیرپا ساخت؟ شاید باید پذیرفت که زندگی همچون باد صیدناشدنی و چون نور پراکنده است.
وقتی در مصاحبهای از سیمین دانشور میخواهند که دربارهء زندگیش توضیحاتی بدهد بلادرنگ به این نکته اشاره میکند که«بدی از خود گفتن این است که مصاحبه به صورت یک"من نامه"درمیآید و به علت زندگی خاصی که داشتهام مقداری به رخ کشیدن و احتمالا تفاخر هم پیش میآید--اول شخص مفرد--و از این بیزارم.
مگر در مورد خود فروغ فرخزاد کم قلم و دوات صرف بررسی و به اصطلاح"نقد" روابط مشروع و نامشروع و همآغوشیقانونی و غیرقانونیش شده است؟آیا چماق تکفیر منقدانی که به هیئت معلم اخلاق درآمده بودند در طول عمر کوتاه ولی برثمرش کم بر فرق سر این شاعر توانا و آثارش فرود آمد؟ بسیاری از زنان نویسنده میدانند که ادب تحقیقی در بساری موارد آنها را شیئی جنسی میبیند و برمبنای ویژگیهای جسمی ارزیابیشان میکند.
50 حتی خاطرات تاج السلطنه که گامی حیرتآور و بدیع در مسیر خودکاوی و خودبازبینی است و به حق ورای سنتهای رایج زمان خود قرار دارد به اصرار و ابرام سلیمان نامی که معلم و پسرعمهء نویسنده است تحریر میشود: سلیمان گفت خانم!آیا امکان دارد شما برای من شرح حال خود را نقل کنید؟گفتم:خیر؟ بهطور رجاء درخواست[و]خواهش کرد و با کمال جدیت از من خواست که برای ایشان بگویم."