خلاصه ماشینی:
"اول اینکه علم جامعهشناسی را که قبلا بیشتر به بررسی انقلاب صنعتی در غرب و یا تأثیر استعمار بر روی جهان سوم اشتغال داشته است با عالم تشیع و بطور کلی به تغییرات سیاسی-اجتماعی در یک جامعهء سنتی و غیر مدرن(ایران از زمان صفویه تا دوران قاجار)آشنا سازد.
با استفاده از نظریات وبر در باب«مذاهب فرقهای» ( secterian belief systems )،امیر ارجمند بحث میکند که در این دوره از تاریخ تشیع،برای اینکه این مذهب یک موجودیت فرقهای بیابد(یعنی اینکه در تسنن حل نشود)،امامان شیعه پس از کربلا و جانشینان معنوی آنان پس از غیبت تمایلات مهدوی مذهب خود را تضعیف کرده و در ازای آن یک نوع تفکر سیاسی- اجتماعی غیر فعال و خاموش-گرا برای آن مذهب پدید آوردند.
ولی آنچه که باعث شد شاه اسماعیل بتواند از طریق«غلو»زیر بنای تشیع را از«فرقهایت»به«دین تمام کفا»تغییر بدهد در حالی که نهضتهای پیش کسوت او تأثیر مستقیمی بر روی تشیع نداشت،این است که حکومت صفویه خود مهدویت و تصوف را پس از صعود به قدرت و مقابلههای اولیه با اهل تسنن(تا نبرد چالدران)از صحنهء سیاسی پس زده و به مقدار هرچه بیشتر بر حمایت تشیع سنتی و در نتیجه علماء تکیه کرد.
این مکتب از زمان میر داماد تا حاج ملا هادی سبزواری نه تنها تأثیر مستقیم به روی جهانبینی کلی تشیع داشته است بلکه برای رابطهء میان حکومت و دین نیز حائز اهمیت فوقالعاده است و نیز زمینهء بسیاری از نهضتهای فکری و بالمآل اجتماعی-سیاسی بوده است،که برخی از آنها بسان شیخیه و یا بابیه به صورت فرق مذهبی مخالف با مسیر اصلی شیعهء دوازده امامی ظهور کردند."