خلاصه ماشینی:
"با وجود اهمیت وفاداری به زمان از سوی مورخین از دو نظر سلبی و ایجابی(سلبی از منظر انتقاداتی که با رویکرد فلسفی به تاریخ وارد کرده و وجه معرفتشناسی آن را زیر سؤال برده و ایجابی از منظر اهمیت زمان و لزوم درک آن در شناخت و اشراف بر وقایع تاریخی)بررسی روند وقوع تحولات تاریخی در ازمنه بلندتری موسوم به«دورهها»یا«اعصار»مشکلی است که مورخین را به چارهجویی فرامیخواند و ضرورت تعیین حدود و ثغور مفهومی را برای این دورهها گوشزد میکند.
در این تقسیمبندی کاملا قراردادی که مبنای تاریخی مشخصی ندارد و سلیقه و دیدگاه مورخین میتواند آن را به گونه یا گونههایی دیگر مطرح کند، چه وجه متمایز و یا متشابهی وجود دارد که این تقسیمبندی سهگانه را از هم دیگر تمیز دهد؟به فرض اینکه دوران باستانی تاریخ ایران به سبب وجود تشابهی همچون جغرافیای سیاسی منسجمتر،قومیت و همگرایی قومی بیشتر،تمرکز سیاسی و اقتدار افزونتر،کارکرد پویانتر دین و دولت،عرصههای فرهنگی و زبانی مشترکتر،هموارتری ارتباط مردم و حکومت و برخوردهای فرامرزی معینتری که تمامی در قالب عنوان و اصطلاح ایران با ایرانشهر نمود داشته است را(با تمام فراد و فرودهای خاص خویش)یک دوره به حساب آوریم و شناخت و بازنگری تاریخی را در این بستر به مطالعه بنشینیم،آیا میتوان برای ادوار میانه و معاصر نیز وجوه تشابه اینچنینی برشمرد؟آیا اگر ویژگیهای مشابهی وجود داشته باشد و مبین ساختار کلی جامعه ایرانی باشد،بدین معنانخواهد بود که تنها یک دوره طولانی و راکد در تاریخ ایران داشتهایم و نیازی به طرح تقسیمبندیهای چندگانه نیست؟دوران باستان در تاریخ ایران متقارن و متناظر با عصر اقتدار یونانیها و سپس رومیهاست،دورانی که با عنوان هلنیسم و رومانتیسم از آن یاد میشود."