خلاصه ماشینی:
"داستان پلیسی معما،دلهره و سرگرمی را در درون خود نهفته دارد و با بهرهگیری از این عوامل، به آن لحن هنری میدهد و آنچنان جاذبهای ایجاد میکند که مخاطب را به دنبال میکشاند.
اما ماجراهای پسر سرکار عبدی این مجموعه دو جلدی،شامل یازده داستان کوتاه است که بر محور جستوجوی مجرم طرحریزی شده.
داستانهای این کتاب،عموما براساس حدسیات و کنجکاوی عبد الله(پسر سرکار عبدی)پیریزی شده است.
سرکار عبدی،در تمامی داستانهای این مجموعه در کنشی تکراری،با بازگویی جرم برای فاطمه خانم(همسرش)و عبد الله و حل معمای دزدی توسط پسرش،موفق به دستگیری مجرم میشود.
بدین ترتیب،در این مجموعهء داستان پلیسی،به ژرفساخت اینگونه ادبی،یعنی طی مراحل شناخت علمی برای کشف جرم،آسیب جدی رسیده و اثر به بیان حوادث ناشی از نابه سامانیهای اجتماعی محدود شده است.
سرکار عبدی با چند پرسش«قیمت انگشتر چقدر بوده؟»و یا«شما وقتی این خانم انگشترها را نویسنده با بیان کلمه فرضیه و اطلاق آن بر موضوعی که فقط براساس حدس و گمان ایجاد شده است،میکوشد به مخاطب داستانهایش القا کند که برای کشف جرم،مراحل روشمندی طی شده است.
نویسنده با بیان کلمه فرضیه و اطلاق آن بر موضوعی که فقط براساس حدس و گمان ایجاد شده است،میکوشد به مخاطب داستانهایش القا کند که برای کشف جرم،مراحل روشمندی طی شده است.
بنابراین،مشاهده این وضعیت برای مخاطب عادی و حساسیت او به آنها کم و کمتر میشود و به همین دلیل است که داستانهای این مجموعه،در برانگیختن مخاطب نسبت به مسائل اجتماعی موفق نبوده و بیانی آینهوار از مسائل اجتماعی به خود گرفته است."