خلاصه ماشینی:
"نوشتهها و آثار قلمی محمود احیایی را میتوان به سه گروه تقسیم کرد: نخست:مقالات اجتماعی و ادبی که در طول سه دهه کار مطبوعاتی نگاشته و شامل گزارشهای اجتماعی،نقد کتابها و مقالات تحقیقی و ادبی است.
زندگی کودکی قهرمانان او-چه آنها که از مشاهیر بازنویسی کرده و چه آنها که ساخته و پرداخته ذهن اوست-همراه با تلاش و تکاپو،موفقیت به دنبال شکست و روشنایی از پس تاریکی است.
بیگمان تجدید چاپ مکرر آثار او نشانگر این ویژگی است و البته نمیتوان از تأثیر منفی کار با مطبوعات بر نثر ادبی او یاد نکرد.
هفته بعد جمعه 13 خرداد زنگ زد؛با همان صدای بیمزده،پناهجو،غمخوارخواه و صمیمی گفت:«من یک نگاه گذرا به زندگی شاعران، هنرمندان،نویسندگان و مبارزان سیاسی انداختم نقطهای مشترک در زندگی بسیاری از آنان دیدم و آن جوانمرگی در این جماعت بود.
شروع کرده بود به خلق آثار داستانی کوتاه و مینی مالیستی،آنهم پس از یک فترت چهار پنج ساله،خیلی از این بابت خوشحال بود،آنقدر خوشحال،که هر داستانی را که مینوشت، بلافاصله برایم میخواند.
داستانی است با تمثیلهای زیبا و دستیافتنی برای کودکان،داستانی با تخیلی عمیق،اما قابل دسترس برای رسیدن به یک حقیقت قابل لمس-کلا داستانهای او این ویژگی مهم- یعنی تخیل سرشار اما قابل دسترس برای کودکان را دارا بود.
اما نور کوچک پیش دوستانش رفت و از آنها خواست که باهم پیش پیرمرد و دوست نابینایش بروند و زیرزمین و چشم نابینای آن دو را روشن کنند.
تکان نمیخورد،انگار پاهایش را گچ گرفته بودند،استادکارش روی اسفالت خیابان افتاده و از درد مشت و لگد به خود میپیچید،باز نصر اله داد زد:آقا چه کار میکنی؟ [آن مرد گفت:من]حرف میزنم[او]به اعلیحضرت توهین میکند!"