چکیده:
تلقی فردوسی از شخصیت زنان تابعی است از داستانهای شاهنامه،زنان اکثرا در جایگاهی رفیع و بهرهمند از کمالات اخلاقیاند و جز مواردی اندک،از فتنهانگیزی به دورند.عشقها از نوع زمینی است. در مجموع،زنان از نوعی طهارت روح،جایگاه معنوی و حرمت برخوردارند.به لحاظ مسئولیتپذیری و حضور در اجتماع تا قبول پادشاهی و ادارهء حکومت و کشور پیش رفتهاند.خردمندی،پارسایی،پوشیدگی و پردهپوشی وفا به همسر از خصایص دختران جوان بوده است. در شهر هروم تمام مسئولیتها و مشاغل اجرایی،حکومتی،اداری،لشکری و کشوری در اختیار زنان است. مشابهتهایی بین فرهنگ ایران باستان و ایران اسلامی دیده میشود از جمله اصل شرعی نگهداری"عده"برای زنی که شوی از دست داده باشد.اظهار علاقه برای همسر گزینی از طرف دختران نسبت به مرد دلخواه یا انتخاب همسر نهتنها با ممانعت و ملامت همراه نبوده که در مواردی جزء محاسن و حقوق مسلم آنان بوده است.
خلاصه ماشینی:
تصور آنانکه شناختی از فرهنگ و تمدن ایران باستان ندارند،چه بسا این باشد که در آن دوره از عفت و پارسایی زنان خبری نبود است و چون تجربه تلخ تاریخی در شناخت پادشاهان و دربارهای فسادآلود آنان،آبرومدانه و قابل دفاع نیست،آنچه از شاهنامه و اشعار فردوسی برمیآید،دقیقا نقطه مقابل تصور بیپایه پیشین را اثبات میکند.
از آن جمله است،در داستان بهرام چوبینه هنگامی که بهرام بدست قلون نامی کشته میشود،خاقان در ارسال نمه برای گردیه واهر بهرام،به عنوان خواستگاری و طلب ازدواج خطاب به وی چنین مینویسد: سوی گردیه نامه بد جدا که ای پاک دامن زن پارسا هَمَت راستی و هَمَت مردمی سرشتت فزونی و دور از کمی در ادامهء نامه باز روی پارسایی و پاکی زن و رأی زنی زن(گردیه)تأکید میورزد: ز پیوند از پند و نیکو سخن چه از نو،چه از روزگار کهن ز پاکی و از پارسایی زن که هم غمگسار است و هم رأی زن آنچه از بن مایههای اجتماعی و سنن و آداب حاکم در آن روزگار برمیآید،اینکه پس از مرگهای ناگهانی یا شکستهای سنگین،معمولا از همسر پهلوان یا پادشاه کشته شده و یا خواهر و دخترش بلا فاصله خواستگاری شده،سعی م کردند با برپایی مراسم عروسی،شادی را به آن دودمان و خانواده برگردانند،یا اینکه پیوند با پادشاه و شاهزادگان و قهرمانان ملی و پهلوانان بزرگ همیشه آرزوی دختران و حتی زنان شوی از دست داده بوده است.