چکیده:
نظم عمومی مفهومی شناخته شده در فقه و حقوق است. تحدید اصل آزادی قراردادی بر اساس
استناد به نظم عمومی و ممانعت از اجرای قرارداد به جهت مخالفت با نظم عمومی نیز
امری مسلم است که در متون قانونی، مواد بسیاری را به خود اختصاص داده است (مثل
مادة 10 و مادة 975 قانون مدنی ایران). اما الزام به معامله و اجبار افراد از سوی
محاکم به انعقاد قراردادی به استناد نظم عمومی، در صورت نبود قانون، امری است که
رویة قضایی و دکترین، هنوز پاسخ مناسب و محکمی بدان نداده است. به نظر نگارنده با
یک استقرای هر چند ناقص در قوانین و تحصیل علل و مبنای قواعدی که در این زمینه وضع
شده است، میتوان به این مهم نایل شد. به ویژه امروز که در اثر دخالت روز افزون
دولتها در اقتصاد و پیدایی نظم عمومی اقتصادی نوین، قوانین متعدد و مختلفی پا به
عرصة ادبیات حقوقی گذاشته است، به گفتة برخی از حقوقدانان برجسته، باید شرط همگامی
قرارداد با مصالح عمومی و منافع عام را به جملة شرایط اساسی صحت قرارداد افزود.
خلاصه ماشینی:
"6. تحلیل موانع خودداری از انعقاد قرارداد از سوی اشخاص و رفع آنها با وضع قاعدة الزام به معامله به استناد نظم عمومی آخرین نکتهای که باید بدان توجه نمود این است: چه عواملی باعث میشود که فرد از انجام معاملهای خودداری نماید؟ اگر این عوامل در ناحیة فردی است و به نفع و مصلحت عمومی خدشهای وارد نمیسازد، قانون و قضا نباید جلوی این اراده بایستد.
آیا اشخاصی که تأمین نیازمندیهای ابتدایی (مثل نان) و اساسی (مثل دارو) جامعه را بر عهده دارند یا از طرف دولت ساختن یا فروش کالایی به انحصار به آنان واگذار شده است، میتوانند به استناد اصل آزادی اراده، در بین مشتریان خود تبعیض روا دارند یا از معامله با شخص یا گروه خاصی امتناع ورزند؟ حال اگر الزامی در این زمینه هست، حدود آن چیست؟ و ضابطة تعیین آن چه میتواند باشد؟ اندیشمندان حقوق آلمان بعد از جنگ جهانی دوم در پاسخ به این سؤال، تلاش فراوانی کردهاند و دانشیان حقوق فرانسه هم آن تلاشها را تکمیل نمودهاند که مختصری از آن را بیان میکنیم.
برخی دیگر از مؤلفان آلمانی مانند نی پردی (Nipperdey) میگویند: الزام به بستن قرارداد، جز در مواردی که به حکم قانون مقرر شده است، فقط در صورتی مجاز شمرده میشود که امتناع از معامله به منظور بهرهبرداری غیراخلاقی از یک وضع انحصاری انجام گیرد و در صورتی که شخص برای دفاع از منافع مشروع خود از انعقاد قرارداد سرباز میزند، هیچ چیز نمیتواند در این راه مانع او شود (همان)."