خلاصه ماشینی:
"رسولان و پیامآوران تازهای نیز میبایست از جانب او پیام آورند و نورآگاهی:روشنفکران!«همان کتاب،صفحه 951)اما آیا این کار به درستی صورت گرفت؟آیا ما تاریخ خودمان را به درستی میشناسیم؟و اما آشوری پاسخی را میدهد که احتجاجات دیگر اندیشمندان،نظیر پژوهشهای عمیق دکتر سید جواد طباطبایی در باب موضوع زوال اندیشه سیاسی در ایران آن را تأیید میکند:رابطه ما با «گذشته پرافتخار»است!(آشوری،همان کتاب صفحات 071 و 171)و در همین مسیر است که میبینیم در دوران رضا شاه نیز در«گذشته پرافتخار»فرقی میان دوغ و دوشاب قائل نشده و همهچیز ایران باستان و پادشاهیهایی نظیر صفویان ستایش میشود،درحالیکه اگر قرار بود به قول ایثاری مدرنیزاسیون تمام عیار در دوران پهلوی اول اتفاق بیفتد،زنده کردن آیین نیاکانی مانند صفویه و ساسانیان که با یکی کردن دستگاه تشریعی و حکومت همراه بود،و از سوی دیگر با چشمپوشیدن و قلم بطلان کشیدن بر همه روشهای درست مدارای حکومت در پهنه سرزمینی،کل سیستم سیاسی-اجتماعی را دچار ضعف و فتوری بنیادین کردند،کاری بیوجه بود.
گفتم که ایثاری به نهادسازی و آموزش توجه بسیاری میکند و دستاوردهای اداره کل امور سینمایی کشور، دانشکدههای هنرهای دراماتیک و تلویزیون ملی ایران را که به تولد نسل جدیدی از سینماگران در ایران منجر شد به دقت برمیشمارد-ضمن اینکه اهمست نهادهایی مانند کانون پرورش فکری و سینمای آزاد و کمتر یاد میکند- اما بررسی دامنه این تأثیر به خود سینما و تلویزیون ایران محدود میشود و به تأثیر درازمدت این نهادسازیهاو شکوفایی سینما،برحیات جامعه ایرانی و ثمردهی(یا بیثمر شدن)برنامههای مدرنیزاسیون و قوت گرفتن(و یا قوت نگرفتن)در ایران،تقریبا نمیپردازد."