خلاصه ماشینی:
"آنچه در نگاه نخست قابل ملاحظه به نظر میرسد نهایت ایجاز و گزیدهگویی در تمام فیلم و سیر رخدادهای داستانی آن است که تقوایی به یمن داشتن استعدادهای ادبی و احاطه بر فنون و مهارتهای نوشتاری،تعبیرهای استعاری،مجازی و کنایی،داشتن و نداشتن همینگوی را با شناخت دقیق خصلتهای بومی و اقلیمی جنوب ایران،به فیلمی کاملا خورشید ناخدای ورشکستهای است که قاچاق سیگار روی آورده و همین سبب شده تا اعیانترین مرد جزیره که حق انحصاری بسیاری از واردات و صادرات بومی منطقه را با استثمار و استعمار اهالی در اختیار دارد با او مقابله کند تطبیق یافته با فرهنگ بومی و سنتی جنوب تبدیل میکند.
چیزی که درانسجام کشمکشهای درونی و بیرونی ناخدا خورشید موثر بوده و سببساز رفتارها و واکنشها شخصی او در نبرد با تنگدستیهای زندگی میشود،حضور شخصیت اضافه شده به داستان یعنی خواجه ماجد است که اگرچه چندان چیزی از او نمیبینیم؛ولی پیامد فعالیتهایش بهگونهای ملموس و فراگیر،آزادیها و حقوق مسلم ناخدا خورشید را چون تار عنکبوت در خود میگیرد و زمینهساز خشم و طغیان و انتقام ناخدا و در پایان تصمیمگیری نهایی او برای حمل تبعیدیها میشود،درحالیکه در رمان اگرچه سببساز شکست و استیصال ناخدا هری در همان ابتدای داستان جانسن معرفی میشود،ولی تقریبا پس از آن،عامل سببساز دراماتیک دیگری در طول رخدادهای داستان دیده نمیشود و بیشتر تکگوییهای درونی هری و یا شکوه و گلایهها و درددلهای او،زمینهی این استیصال و نیازمندی را آن هم بهگونهای نه چندان تأثیرگذار فراهم میآورد."