خلاصه ماشینی:
"همان طور که خود مانی را ممکن است یک عنص رانتزاعی،ناکاراکتر تعبیر کرد،آن«هیچکاک» آشکاری را نیز که درسکانس پیش از عنوانبندی میبینیم و میشنویم،ممکن است صرفا به عنوان کاراکتری تعبیر شود که نقشی را در یک فیلم باز هم،انتزاعیتر بازی میکند، فیلمی که به وسیله«هیچکاک»باز هم دیگری که دیده و شنیده نمیشود ساخته شده است؛و[این هیچکاک]همان مؤلف مضمر مرد عوضی است.
نخستین واژهی هر کی از این جفتها کیفتی بیناذهنی برای آن جفت دارد(یعنی رفتار یک شخص ممکن است نشان دهد که چه زمانی او دارد نگاه میکند یا گوش میکند)و به همین دلیل در یک بافت مراودهای(جایی که این حقیقت میتواند به وسیله یک راوی گزارش شود)،یا برای توصیف ایضاح نیافته مناسب است،درحالیکه واژهی دوم هریک از جفتها همسویی بیشتری با یک تجربهی خصوصی(که به صورت درونی یا بیرونی تمرکز یافته است)،یا اندیشهای که قابل کنکاش به آن شیوه نیست(و ازاینرو تنها یک ایضاحکننده میتواند آن را گزارش کند)دارد.
از آنجا که اینگونه واکنشها به هنگام خواندن هم ناقصه(مثال تاریخ یا زندگینامه)و هم قصه ممکن است روی بدهند،توضیح آن باید تاحدودی در طبیعت دوگانهی روایت مستتر باشد:اطلاعات اخباری declrative روایت(که از خلال یک طرح روایی داده میشود)وابسته است بر آگاهی از حدووث زنجیرههای علت و معلول-یعنی،وابسته است به برآورد جاری یک شخص از احتمالات حاکم بر تجمع رویدادها-درحالیکه اطلاعات مربوط به رویهی کار (procedural) (که از طریق روایتگری داده میشود)در درون سطوح لایهبندی میشوند و به شخص اجازه میدهند که در برابر حدوث زنجیرههای علت و معلول به چندین طریق واکنش نشان دهد."