خلاصه ماشینی:
")بدین ترتیب بایددید که آیا موسیقی فیلم کلاسیک چنان که در این چارچوب استدلال میشود،واقعا فراموش شده یا غایب است؟از نظر واگنر Gesamtkunstwerk طبیعتا از زمینهء خاص خود ظهور میکند.
در نظام استودیویی کلاسیک نیز به نحوی مشابه عقیده بر این بود که موسیقی نیرویی دارد که حالتهای قراردادی بیان(منطقی،بصری و روایتی)را تضعیف یا حداقل دچار مشکل میکند؛گرچه در این جا ارتباط بین رمانتیسیسم و هالیوود از هم گسسته میشود،زیرا موسیقی هالیوود همواره رابطهء منعفلانه و تسلیمآمیزی در پیوند با عناصر مهمتر بصری و روایتی فیلم داشته است و دشوار بتوان گفت که خصوصیات غیرسنتی و نشانه شناسانهء آن محترم شمرده شدهاند.
همچنین نشان میدهد که نهایتا دلمشغولی سنت کلاسیک،چندان هم نشان دادن کاستیهای موسیقی فیلم نیست،بلکه به کاستیها و نارساییها در سایر زمینهها توجه دارد،زیرا موسیقی واقعا در تشدید توهم کمال و انسجام در سینما نقش حیاتی داشته است،یعنی همان توهمی که در سه سطح ایجاد شده است: درون دستگاه سینمایی،در خود فیلم،و در موقعیتی که تماشاگر میبیند و میشنود.
)پس، زمینههای انتقادی منفی که برگ آنها را مطرح میکند،در نهایت،عمدتا به وضعیت غیر انسانگونه و فرضی سینما اشاره دارند نه آن که نشان از بیمهری داشته باشند،به هر روی استدلال وی به من نزدیکتر است،زیرا او بررسی میکند که چگونه ورود موسیقی به سینما،کاستی فوق را جبران کرد؛یعنی این که سینمای صامت،اساسا خاموش است.
در این جا دلیل میآورم که بهرهگیری از رمانتیسیسم قرن نوزدهم،طی دورهء موسیقی فیلم کلاسیک،نمایانگر گونهای نوستالژی است که چیزی بیش از پژوهش برای تمامیت زیباشناسانهء از دست رفته را فرا میگیرد؛چنان که در مورد تجدید نشانههای ثبت شدهء انسانی هم صدق میکند."