خلاصه ماشینی:
"بدین ترتیب خط نگاه موضوعها،آنچنان با یکدیگر پیوند میخورند و در انطباق دقیق نسبت به یکدیگر واقع میشوند که به لحاظ بصری،ارتباط کامل و منسجمی را خلق میکنند که تنها به آن دو اختصاص مییابد درحالیکه در شیوهء اول،انرژی حاصله از خطوط فرضی منطبق با جهت نگاهها،به دلیل آنکه هر تصویر فقط یکی از موضوعها را دربرمیگیرد،در ناحیهای خارج از قاب متمرکز میشود و میتواند موکد ارتباطی باشد که هم موضوع دیگر و هم دوربین به عنوان ناظر انسانی و چشم مخاطب در آن شریکاند.
از طرفی به کارگیری نظم انتقالی اندازهء نماها در سینمای کلاسیک،سبب میشود تا صحنهها مطابق با کیفیتی تدریجی و نامحسوس آغاز شوند و بدون آنکه تمرکز بیننده را به ماهیت کارکرد خود معطوف دارند،او را آرامآرام به درون دنیای خیالی فیلم ببرند تا از نزدیک شاهد رفتار و کردار شخصیتها باشد؛با آنها همذاتپنداری کند و در پایان هر صحنه اگر قرار است موضوع دیگری مطرح شود، آرامآرام از همنشینی با آنها کنارهگیری کند و به فضای دیگری بپردازد؛و یا اگر قرار است همین شخصیتها آفرینندهء موضوع داستانی باشند،به اقتضای شکل روایتی،این ارتباط متداوم و نزدیک به آنها حفظ شود.
از آنجا که خصلت برندگی اضلاع کادر،به نحوی بارز و مستقیم،در جل بتوجه مخاطب به سازوکار کارکرد دستگاه دوربین فیلمبرداری مؤثر است، سینمای کلاسیک میکوشد تا نهتنها از طریق به کارگیری قاب آکادمیک که ابعدش با حوزهء دید چشمان آدمی انطباق دارد،بکله از طریق نوع اندازهای که برای ارایه تصاویر برمیگزیند(اندازههای اصلی و فرعی که پیشتر یاد شد)و چگونگی جایدهی و ترکیببندی عناصر بصری در فضای داخل قاب،از چنین ارجاع آشکاری به سازوکار دوربین پرهیز کند و ماهیت برندهء اضلاع کادر را هرچه بیشتر نادیدنی و نامحسوس سازد."