خلاصه ماشینی:
"حکومت پنج سالهی مجاهدین گرچه بر سر کار باقی ماند و مخالفان نتوانستند این حکومت را بربیندازند ولی عدهای میخواستند به مردم این کشور بقبولانند که تمامی اصول سهگانهی مشروعیت سنتی در یک اصل خلاصه میشود:اگر اسباب زعامیت پشتون فراهم آید و هرکس سرجای خود بنشیند،مشکلات و دشواریهای افغانستان حل میشود.
با توجه به آنچه آمد برخی از خصوصیات جنبشهای اسلامی را میتوان به شرح زیر برشمرد: 1-بسیج همگانی و تسهیل روند تشکیل ملت؛ 2-ملیسازی عناصر و نواحی پراکنده و منزوی و جدا از هم؛ 3-پذیرش اشیاء و تکنولوژی جدید؛ 4-درونیسازی نهادهای تازه در حوزهی آموزش،ادارهی کشور و قبول تعهدات ناشی از حضور این نهادها مانند پرداخت مالیات،عوارض و هزینههای مشابه؛ 5-آشنا ساختن فقیرترین تودهها با خصوصیات عصر جدید؛ 6-ایجاد باورها و عقاید مشترک در زمینهی کشورداری؛ 7-عمومی ساختن دانشهای عصر جدید؛گرچه میزان اندکی از دانشها همگانی میشوند و نسبت به دانش متخصصان در مدیریت پیشین و حتی متخصصان و کارشناس برجسته در جامعه کمتر است،اما همین مقدار کم از دانش در اختیار تودههای وسیع قرار میگیرد.
بزرگترین مشکل ببرک کارمل این بود که نه تنها از هیچیک از عناصر مشروعیت سنتی نمیتوانست در جهت موجه جلوه دادن حکومت خود بهره بگیرد،بلکه میبایست بار دشوار حضور نظامی شوروی را هم بر دوش بکشد و به عنوان خائن به منافع مردم افغانستان در انظار داخلی و خارجی جلوهگر شود.
در واقع در دوران جهاد مناطق شمال بیشتر از جمعیت اسلامی به رهبری استاد ربانی حمایت میکردند ولی کامیابیهای نظامی دوستم حامیان جمعیت را که اکثریت مردم به دنبال داشتند،تضعیف کرد و نگذاشت جنبش جهادی در این حوزه پس از پیروزی مجاهدین به گونهای متحد و یکپارچه جلوه کند و به تقویت دولت مجاهدین مدد برساند."