خلاصه ماشینی:
"جلال آریان مثل شب جاری است و در آسمان ثریا نمیدرخشد.
در میان یادداشتهای ثریا نیز میخوانیم که میخواهد نسبت خود را با ایران و صدای عالمگیر ایران جستجو کند: «از آسمان ایران صدایی عالمگیر میآید و به غروب میرود...
ثریا و قاسم یزدانی و مطرود و ادریس و خسرو و پیرمرد پیازفروش که تا کسی بارش چپه شده است و سرش را در میان دستانش گرفته همگی ریشه در خاک دارند.
ایران باستانی و نیز ایران اسلامی،در مقدمهای که بر نسخه انگلیسی ثریا در اغماء نوشته شده،به این نکته توجه شده است که جلال آریان یک انسانگرای معتدل و ملایم،یک روشنفکر تحصیل کرده در غرب است.
یاد پیرمردی میافتم که روز حرکتم از ترمینال غرب تهران در جادهء کرج بالای پمپ بنزین تاکسی بار پیازش چپه شده بود و مانده بود که در این روزگار چه کند،ولی فکر جلای وطن در سرنمیپروراند»9 پیوند جلال آریان نماد دیگری هم دارد.
نمیدانیم آیا در آن دوردستهای نهان ثریا به هوش خواهد آمد؟کلمهای سخن خواهد گفت، چشمانش را میگشاید تا لحظهای در چشمان عسلی آریان بنگرد این مجال را خواهد داشت که فرنگیس-مادرش-برای لمحهای انصاف را بنگرد.
به ثریا بنگر!پنهان شدن آنان نیز به مقتضای مصلحتی است»17این مصلحت را قاسم یزدانی درمییابد و نزدیکترین نماد به ثریا را که گل نرگس است همواره برای او میبرد و در کنار بسترش میگذرد.
او باور دارد که خداوند از ثریا و گلها و جان شیفته قاسم یزدانی آگاه است.
البته جلال آریان برای دکتر مارتن توضیح میدهد که:«فکر میکنم اسم قسمتی از ماه باشد و ستارهء پروین."