خلاصه ماشینی:
"سفرنامه سدید السلطنه ص 4:همه اینها،از روی شکست خوردند که از زی خود خارج شدند،و هوای گرم بوشهر و شرجی عباسی را رها کرده،تهراننشین و مرکز گزین شدند و بعضی مثل امیر همایون بوشهری در تهران شرکت طبری تشکیل داد به تصور اینکه بتواند تراورسهای راهآهن شمال را تأمین کند، یا امثال حاج سید ابو القاسم کازرونی که ناچار شد در عوض پانصد هزار تومان پیله ابریشم یک میلیون تومان ابتیاع کند،و حسین آقا پسر حاج سلطان علی شوشتری که برای طلب قیمت چای خود از اسلامبول به تهران آمد و درینجا طلب را نگرفته،فوت نمود،یا حاج عبد المحمد کازرونی بوشهری ملکا لتجار که متجاوز از صد لک روپیه اموال او از تجارت تریاک چنین حاصل شده بود،همه اینها،گول تهران را خوردند،و مثل کرمستهای و حاج زینل علی کرمستهای نام برد که در جده تجارتخانه داشت78و ملا محمد اسحق تاجر هودی اوزری هم.
گفتم آن سفر کدام است؟گفت: قرؤسای ایلات و عشایر،سنگر خود را رها کردند و چند صباحی گول وزارت و وکالت و سناتوری را خوردند و شدند مثل آقا محمد جواد بهبهانی ملکپور فرزند حاج غلامحسین ملک التجار شیراز که به تهران آمده و مهمان حاج معین التجار بوشهری شدند و ملکپور به زحماتی زیاد دارای تذکره خروج از ایران برای تحصیل در خارجه شد،و ما از سرنوشت و سرگذشت ملکپور و بهبهانیان و امیر همایون بوشهری و سایر تجار سیاستپیشه خبر داریم و آخرین آنها همان کسی است که جلسات انجمن ادبی حافظ را در تهران تشکیل میداد،و دلشان خوش بود که این دم به دم بزرگان گره زده و آن یک رئیس املاک سلطنتی شده، تجارة تخشون کسادها..."