خلاصه ماشینی:
"ولی در شرایط دشوار کنونی چگونه از یک لشکر مترجم و نویسندهء بیمزد و مواجب میتوان انتظار داشت همگی گوش به فرمان سردبیر کار درجه اول تحویل دهند و اگر ندادند وای به روزگارشان!در همین حد ه که دهباشی در تهیهء مطلب موفق است جای تبریک دارد.
در ایران اسلامی امروز هستیم که شرایط خاص خود را دارد،و از آن جمله یکی این است که به علت مشکلات شدید اقتصادی و ارزی تهیهء کاغذ برای نشریات مستقل و آزادمنش دشوار شده است.
آقایان نشر ناشران هم به این نکته توجه داشتند و سعی شد برای امور آمادهسازی و چاپ کتاب-برای تبدیل یک مجموعهء عکس خوب به یک کتاب خوب که نظم و ترتیبی و ساختاری داشته باشد-تیمی مرکب از آدمهای کارآزموده و زبده به کار گرفته شود و از هیچ کوششی فروگذار نشود.
و همین کار،پیدا کردن آدمهای جدید موردنظر،در تهران درندشت که حتی یک دفتر تلفن روزآمد هم ندارد،و راضی کردنشان به اینکه به مریم زندی اجازه بدهند به خانه و محل کارشان برود و از آنها عکس بگیرد، در تمام مدتی که کتاب در مراحل صفحهآرایی بود ادامه داشت.
در مورد حاضر،مسئلهء حقوق نشر عکسها کاملا روشن بود؛مریم زندی با کسب اجازه از سوژهها به منزلشان رفته بود و به هزینهء خودش عکسهایی از آنان گرفته بود،بنابراین میتوانست-و میتواند-به صوابدید خود آنها را به نمایش بگذارد یا در کتاب و نشریات به چاپ برساند.
مریم زندی خیلی زود دریافت که ناشر شدن نه چندان آسان است،و برای کتابهای مصور نفیس نه چندان ارزان،ولی با اعتماد به نفس و اعتقادی که به اصالت کار خود داشت محکم ایستاد تا موانع را که اینک بیشتر مالی بود از سر راه بردارد."