خلاصه ماشینی:
"نویسنده از بحث پیرامون چگونگی شکل گرفتن عصر قاجاریه و علتهای عقبماندگی ایران در این دوره فراتر رفته و به این پرسش گسترده و بنیادی پرداخته است که چرا ایران،جامعهای که در اوج تمدن اسلامی پیشگام و پرچمدار دانش و معرفت بشری بوده است،و دانشمندانی جهانی و بزرگ چون بوعلی،خوارزمی،رازی،جابر بن حیان،فارابی،بیرونی و...
این پرسشها،و دهها ده پرسش دیگر نظیر آنها،نویسنده را به یافتن ریشههای اصلی و حقیقی عقبماندگی ایران واداشته،اما ظاهرا هرچه بر دامنه و میزان جستوجویش افزوده بر تعجبش نیز افزوده شده است که چرا محققان،روشنفکران،استادان،و جامعهء علمی و فرهنگی به این پرسشها پاسخ نگفتهاند،چرا در میان آنها تلاشی جدی برای طرح این مسائل و یافتن پاسخ آنها دیده نمیشود؟به قول نویسنده،«هرچه زمان میگذرد اطمینان بیشتری مییابم که این سئوالات در قالب تحصیلات دانشگاهی ما اساسا مطرح نمیشوند،چه رسد به کنکاش،تجزیه و تحلیل و ریشهیابی...
شاید سرنوشت هرکتابی همین باشد،اما اشارت نویسنده در این کتاب،و اینکه کتابش،و فکر نوشتن کتابش،چگونه تکوین یافته و شکل گرفته است،اگر که معلم یا محقق باشی،و خودت تجربه کرده باشی که چه ماجراهایی باید از سر بگذرانی تا چند صفحه نوشتهات به دست این و آن برسد،به خودی خود باب بحثی را میگشاید که یکی از فصلهای اصلی«علتهای عقبماندگی ایران»است.
مطالب این فصل،همانگونه که نویسنده در مقدمه مدعی شده است،به راستی از برخی جهات تازگی دارد،و کندوکاوی برای یافتن ریشههای عقبماندگی فکری و علمی در ایران، و علتهای انحطاط فرهنگی است."