خلاصه ماشینی:
"شکل دیگرش این است که گرچه در یک کشور به صورت ظاهر یک مرکز و حتی یک سازمان فرهنگی به سیاستگزاری و هدایت فعالیتها میپردازد اما در عمل مرکزهای دیگری هم وجود دارند که هریک سرگرم کار خود هستند و در عمل از سیاست مرکزی پیروی نمیکنند.
و حتی یک دستگاه عمده یعنی وزارت فرهنگ و ارشاد مسئولیت اجرای این سیاست را به عهده دارد اما در عمل مرکزها و دستگاهها و سازمانهای مختلف یافت میشوند که هریک سرگرم کار خود هستند و گاه متناقض با سیاست رسمی عمل میکنند و جالب آنکه برخی از آنها یا از کمکهای رسمی دولتی بیبهره نیستند یا تنها به مدد همین کمکها روی پا ایستادهاند.
از هنگامی که یونسکو به ویژه در دههی شصت بحثهای مربوط به سیاست فرهنگی را به راه انداخت و نشستهای مرتبط با آن را برگزار کرد هدفش این بود که دولتها را وادارد که به حوزهی فرهنگ بیشتر توجه کنند و مقدار بیشتری از بودجهی خود را وقف فرهنگ بکنند تا فرهنگ در دسترس همهی مردمان قرار بگیرد.
«روشنفکری»متعارف ایرانی نه تنها در عمل،هرچند نامنسجم و اغلب متناقض از اینجامعهی عشایری به دفاع برمیخاست بلکه میکوشید برای مبارزه علیه حکومت وقت در وجود سران عشایر متحدانی برای خود بیابد و با بسیج مسلحانهی عشایر،بمعنی عقب افتادهترین نیروهای مولدهی جامعه،جنگ چریکی به راه اندازد و به اصطلاح مترقیترین شکل تولید را بر سر کار بیاورد،تمایل روشنفکری چپ به وحدت با نیروهای واپس ماندهی جامعه،دفاع از شکلهای عقب ماندهی حیات اجتماعی و مقاومت در برابر مظاهر عصر جدید در واقع در ضمن بیانگر نوعی دلتنگی این روشنفکری برای گذشته و شیوههای سادهتر زیست است."