خلاصه ماشینی:
"(پیتر چاپکوفسکی)"از نمایش دینی بسوی نمایش ملی" در اینجا قبل از آنکه بمطالب و ابواب و فصول دیگر کتاب"تعزیه در ایران" بپردازیم شاید خالی از فایدتی نباشد که باطلاع خوانندگان محترم برسانیم که راقم این سطور یعنی جمالزاده خوب به خاطر دارد که هشتاد سالی پیش از اینکه هنوز در ایران (تهران)بود خوب بخاطر دارد که گاهی دو سه نفر مرد با یک بقچه بسته بر دوش در کوچههای بالنسبه خلوت در گوشهای بار میانداختند و با اندک تغییر سر و وضع و تبدیل لباس بصورت تعزیهخوان در میآمدند و درهای خانهها را میکوبیدند و یک نفر از آنها با طبل و گاهی با شیپور و با صدای بلند مردم را خبر میکردند که در شرف دادن تعزیه هستند و مردم(علی الخصوص زنان خانهها)چادرشب بسر و گاهی بچه در بغل خود را بمحل چنان تعزیهای(یعنی کنار و یا گوشهء کوچه)میرساندند و تعزیه شروع میشد.
گوبینو دوبار مأموریت سیاسی(نماینده دولت فرانسه در دفعهء دوم)به ایران آمد و چند سال رویهمرفته در ایران زندگانی کرد و با زبان فارسی هم تا اندازهای آشنائی پیدا کرد و حتی اولین کسی است که کتاب فیلسوف بسیار مشهور فرانسوی دکارت را که"متود"("طریقه")عنوان دارد بترجمهء فارسی یک نفر یهودی ایرانی از اهالی همدان بنام عازار حیم و در تحت عنوان"حکمت ناصری"در سال 1279 هجری قمری(در 128 صفحه)بچاپ رسانید و جای تعجب است که شادروان میرزا محمد علی خان فروغی(ذکاء الملک)در کتاب بسیار گرانقدر خود"سیر حکمت در اروپا"(1)چنین اظهارنظر فرموده است: "از قرار معلوم گفتار دکارت پیش از این دو نوبت بفارسی ترجمه شده است."