خلاصه ماشینی:
"در عین حال دستکم این امکان وجود دارد که همگام با مطالب مورد اشارهء ما در فیلهبوس افلاطون، که در آن،چنانکه ذکر آن رفت،خنده عبارت است از خلاصی از درد روحی نشای از حسد،و در قطعهای از فن خطابهء ارسطو(کتاب دوم،بخش سوم)که مدعی است«وقتی ما در شرایط متضاد با احساس خشم قرار داریم آرام و دلپذیریم،مثلا به هنگام ورزش یا خنده یا جشن»نظریهء دیگری در باب تزکیهء کمیک وضع کرد.
ولی آیا باید شاعران کمدینویس را آزاد بگذاریم که هرکه را میخواهند ریشخند کنند یا در انظار دیگران سبک و مضحک جلوه دهند به شرط آنکه این کار با خشم و هیجان توأم نباشد؟به عبارت دیگر،آیا باید میان ریشخند جدی و ریشخندی که از روی مزاح به عمل میآید فرق بگذاریم،و ریشخندی را که از روی شوخی است آزاد بگذاریم و فقط استهزایی را که در حال و به منظور حمله بر حریف صورت میگیرد ممنوع سازیم؟برای اینکه معلوم شود کدام کسان حق دارند در گفتار خود ریشخند به کار ببرند و کدام نه،قانونی بدین شرح وضع میکنیم:شاعران کمدیپرداز و هجاگوی و غزلسرا حق ندارند در اثنای مسابقهای با سخن یا تصویر،چه به شوخی و چه جدی،یکی از شهروندان را مضحک جلوه دهند.
کسانیکه دارای خصلت شکستهنفسی هستند و آنچه را که راجع به خود میگویند پایینتر از واقعیت است دارای خلقیاتی مطبوعتر به نظر میرسند(زیرا واضح است که قول آنها برای سود نیست بلکه برای فرار از ریاست)برای این گروه اخیر هم اساس موضوع صفاتی است که باعث شهرت خوب میشوند و اینان به نداشتن آن صفات تظاهر میکنند،همچنانکه نحوهء عمل سقراط بود."