خلاصه ماشینی:
"بنظر نویسنده، مثلثی که این سه زاویهی بینشی بوجود میآورند دربرگیرنده سئوالات مهمی است که این کتاب در جستجوی پاسخ بدانهاست:غرب چیست؟چگونه باید با آن مواجه شد؟هویت ایرانی چیست؟رابطه بین فلسفه،مذهب،و علم چیست؟آیا مذهب در جامعهی در حال توسعه ایران کارآمد تاریخی خود را از دست داده است؟آیا نوگرایی و دنیویگری (Secularism) فرآوردههای غربی هستند که در تضاد با جامعهی ایران میباشند یا پدیدههای جهانشمولی که ظهور و حضورشان در جوامع معاصر اجتنابناپذیر است؟ با طرح سئوالات بالا در مقدمه،بروجردی فصل اول این کتاب را به آشنایی با مفاهیم نظری تحقیق خود اختصاص داده و با استفاده از نظریات میشل فوکو،نظریهپرداز پسانوگرای (Postmodernist) فرانسوی،نشان میدهد که فراگرد شناسایی"خود" (Self) در غرب مستلزم آفرینش"غیر خودی"بوده است که از طریق بکارگیری فنون تولید(اقتصاد)نظام نمادها(فرهنگ و هنر)،قدرت(سیاست)،و خودنگری(روانشناسی)باز تولید میشود.
ظهور یک دولت مذهبی در عصر حاضر خودبخود روشنفکران ایرانی را با مسائل و مشکلات جدیدی مواجه کرد که نسبت به گذشته فوریت و کیفیت متفاوتی را دارا هستند:آیا فقه اسلامی میتواند جوابگوی مشکلات انتهای قرن بیستم باشد؟آیا دموکراسی،ملیگرایی،و صنعت جدید با اسلام آشتی پذیرند؟جمهوری اسلامی چگونه میتواند در مقابل گسترش بیامان دنیویگری غربی بایستد و از ارزشهای سنتی اسلام در مقابل آنها دفاع کند؟آیا جمهوری اسلامی ایران چیزی برای عرضه کردن به غرب دارد؟برای پاسخ به این سؤالات بروجردی به بررسی عقاید دو متفکر مذهبی غیر روحانی در ایران، عبد الکریم سروش و رضا داوری میپردازد."