خلاصه ماشینی:
"شعر زیر،گرچه تحت تأثیر غزلیات مولانا جلال الدین بلخی است،اما اژدههایی که در سکوت شاعر خفته است، بهت و حیرت خواننده را برمیانگیزد و او را بر جای خود میخکوب میکند: خندهات آیینهء خورشیدهاست در نگاهت صد هزار آهو رهاست میوهای شیرینتر از تو کی دهد «باغ سبز عشق کو بیمنتهاست» برگی از باغ سخنهان ار بود هستی صد باغ و بارانش بهاست پیش اشراق تو در لا هوت عشق شمس و صد منظومهء شمسی سهاست در سکوتم اژدههایی خفته است که دهانش دوزخ این لحظههاست کن خموش این دوزخ از گفتار سبز کان زمرد دافع این اژدههاست3 (1).
1 در شعر«سوگواران در میان سوگواران»آواز به چتری مانند شده است که با آن میتوان زیر بارانی رفت که پر از اندوه یاران است و غیراز این آواز،همرازی ندارد: چتری از آواز بر سر،زیر باران رفت مرد زیر بارانی پر از اندوه یاران رفت مرد ظلمت یکرنگ را،اینجا،کرانسنجی ندید تا هجوم رنگ در صبح بهاران،رفت مرد رفت چون باران در اعصاب درخت و رفت و باز آنطرف،تا نغمهء بانگ هزاران رفت مرد غیرآوازی که بر لب داشت همرازی نیافت همره آواز و رازش رهسپاران رفت مرد2 قالب نو-ترکیبات و تصاویر نو یکی از بخشهای مهم شعر شفیعی،ترکیبات و تصاویر تازهای است که در قالبی نو سروده (1).
شاعر خاموش است و دلیل این خاموشی به هم فشردن دندان واژهها از خشم است: از یاد برهنه و در بادها دوان، همپای و پویهء نفس گرم آهوان، میکوچم از رهایی،در چشم کوچهای، کانجا سراچهها همه لبریز هجرتاند، و آواز را به خاک فرورفتهء زانوان."