خلاصه ماشینی:
"از بس که اهل قلم تاجیک با حکم زمان به محتوای ادبیات گذشته با اندیشههای مارکسیستی بها میداد،از جشن هزارهء فردوسی در ایران و در راه رشد و کمال خودشناسی ملی از آن استفاده کردن ایرانیها قهر و غضب عالمان و ادیبان مارکسیست تاجیک را بر ضد ایران و ایرانی و حتی شاهنامه و فردوسی به وجود آورد:«فردوسی یک شوونیست با افراطها،نشان دهندهء احوال و روحیهء فئودالان»(رحیم هاشم؛«فردوسی مفکوره بردار ملکداران ثروتمند»(ثابت منافزاده)؛«فردوسی شاعر دورهء فئودالیزم و شوونیست به افراط رسیده»(علی اسماعیلزاده)؛و غیره،از آنجا به چنین خلاصه رسیدن ممکن است که قلم به دستان تاجیکی آن سالها بر ضد کونسپسیای علمی میرفتند،آنها به راه خودشناسی و خودآگاهی و تقویت حافظهء تاریخی خلق تاجیک روحا و معنوا و اصولا آماده نبودند، صحیحترش در این بود که معرفت علمی و ملی را صاحب نبودند.
و مسکویی که جانانیان را در آزمون اثرهای صحنوی برای درامای شاهنامه با جایزهای بلندقدر کرده بود و چون وکیلی انجمن یکم نویسندگان شوروی از ارمنستان گرم پذیرفته و سخنرانیهای آتشین او را(از جمله راجع به فردوسی)با دقت شنیده بود،در نیمهء اوا سال 1937 م به حبسش فرمان داد و نهایت در سال 1938 م در مگادون سیبیریای دور و سرد پرانده شد(6:30).
جان سخن در آن است که جانانیان پیش از ایجاد درامای شاهنامه داستانهای بیزوالی اثر حکیم فردوسی،همهء نوشتههای مربوط به تاریخ ایران و شاهان آن،از جمله قصهء «ستارههای فریبخوردهء»ادیب بزرگ ایران و آذربایجان،آخوندف،را خوانده،بهره برداشته و به سبب آنکه تأثیر شاهنامه به واسطهء روحیه و کیفیت ایجادی و مقصدی ایجادی ادیب ارمنی سازگار افتاد،بنابر آن نام اثرش را شاهنامه ماند."