خلاصه ماشینی:
"یک جغرافیدان تاریخی با داشتن سابقه،مثلا در اقلیمشناسی،جغرافیای گیاهی و علوم خاک احتمالا در وضعیت بهتری قرار دارد تا فعالیت بشری را بر روی زمین ارزیابی و درک کند تا کسی که فاقد اینگونه دانشهاست، هرچند باید مراقب باشد تا مردمی را که مورد پژوهش قرار می دهد مجهز به همان دانشی نیانگارد که خود بدان مسلح است اگر تاریخ سراسر،تاریخ اندیشه است،جغرافیای تاریخی نیز سراسر تاریخ اندیشه درباره فعالیت بشری بر روی زمین است.
هرگاه مفهوم جغرافیای تاریخی به عنوان تلاشی تعیینکننده وجود دارد و هرگاه پژوهندگان خود را به کشف همه شواهد مربوط که ممکن است درباره موردی معین به کار رود متعهد میدانند،امکان تعبیر درست کنشهای گذشته ممکن است وجود داشته باشد.
به عنوان مثال،تبیین اینکه چرا مهاجران اروپایی به ورای مرزهای آمریکای شمالی گام نهادند،شامل نگارش(همراه با شواهد تأییدکننده)آن عواملی است که دست اندرکار کنشهای مهاجران خواهد بود این واقعیت که فرد نمیتواند طرحهای فکری مشابه کنش گرهای بشری در دگرگونی جغرافیایی را به وجود آورد،در بازنگری اندیشه ایشان،از توانایی فرد در تعیین معنایی که پدیدههای مشخص برای افراد و گروههای مشخص در بافت اجتماعی مناسب داشتهاند،کم اهمیتتر است.
یک قانون نامحتمل را،از آن روی که پیوند لازم میان رویدادها را مشخص مینماید،میتوان به کمک یک نتیجه منفی کاملا تأیید شده منفرد مردود شمرده قوانین محتمل ممکن است به یک سلسله از نتایج منفی نیازمند باشند،اما چنین قوانینی باید با دقت کافی تدوین گردند تا در صورتی که قرار باشد نقشی معنادار در تبیین علمی به آنها داده شود،آزمودنی و ابطالپذیر باشند."