خلاصه ماشینی:
"*برنامه آموزش کاگری سازمان بینالمللی کار جدا از سازمانهای کارگری این سازمان با چه بینش و جهانبینی فعالیت میکند؟ *دلیل کاهش تعداد اعضای اتحادیه کارگری جهانی و انشعابات در اتحادیههای کارگری ملی در چیست؟و اینکه در برابر این کاهش چه اقدامی انجام یافته است؟ *آیا منطقی است که حضور افراد غیر عضوی را که در فعالیت آموزشی مشارکت مینمایند،نادیده انگاشت؟و یا برعکس،باید برای تشویق و ترغیب آنها به ادامه فعالیتهای خود تلاشهای جدیدی صورت گیرند؟ *آیا مخارج آموزشهای کارگری از محل بودجه عمومی تقویت میشوند؟از تجارب گذشته آموزش کارگری چه درسهایی میتوان گرفت تا در پیشبرد اهداف آموزش مؤثر واق شوند؟ پرسشهای متعدد دیگری را میتوان همچنان مطرح ساخت،لیکن باید تمامی توانهای فکری و تشکیلاتی را به این اصل مهم و حیاتی معطوف داشت که هرگونه برنامهریزی آموزشی جدید ضرورتا باید برآیندی از اتخاذ تدابیر و سیاستهای کارگری نسبت به انتقال از سیستم اقتصاد متمرکز به اقتصاد مبتنی بر بازار باشد و نه صرفا تمرکز به روی حفظ وضعیت موجود.
در حقیقت نیاز به حمایت از حقوق «جامعه تولید»بیش از هر زمان دیگری احساس میشود و باید از تمامی اندیشمندان و صاحبان فکر و قلم مدد جست،چنانکه کارگران شناخت بیشتری از حقوق حقه و اسلامی خود داشته باشند و ضوابط اصولی روابط بین طرفین کارگر و کارفرما و حتی دولت بدست آورند بیتردید آگاهانه در سالمسازی محیط کار و امنیت شغلی و افزایش بهرهوری تلاش خواهند ورزید،متأسفانه در طول دو دهه انقلاب بخش اندکی از شخصیتهای فکری نسبت به تدوین قوانین و مناسبات اقتصاد اسلامی به صورت سیستماتیک همت گماردهاند و لذا جامعه کارگری شدیدا با کمبود منابع مطالعاتی و حقوقی مواجه میباشد و ضرورت دارد یک خیزش علمی و فکری در این حوزه در کنار حوز سیاسی که شدیدا فعال میباشد پدید آید."