چکیده:
شاهنامه یکی از شاهکارهای ادبی و در شمار شناختهترین آثار حماسی جهان
می باشد و فردوسی زبان اصیل فارسی را به توسط شاهنامه خود زنده کرده است.
اغلب شاعران و نویسندگان از شعر فردوسی شدیدا تحت تاثیر قرار گرفتهاند و مولانا
اصفر علی روحی نیز یکی از همین شاعران است. اصفر اعلی روحی (۱۸69 -
1954م) دانشمند. ء نویسنده و شاعر معروف زبان عربی و فارسی است. وی بعد از
اقبال لاهوری» بزرگترین شاعر فارسیگوی شبه قاره دورة استعمار انگلیسی
(۱۸۵۷م - ۱۹۴۷م) است.
وی در شعر خویش اغلب از تلمیحات تاریخی ایران باستان استفاده نموده
است و نفوذ تلمیحات شاهنامه فردوسی در اشعار وی زیاد دیده میشود - وی در
قصاید و غزلیات خود تلمیحات شاهنامه را به نحو احسن بکار برده است. در این
مقاله ما همچنین تلمیحات شاهنامه را هم در شعر اصغر علی روحی ابراز می-
نماییم
The Shahnama is considered to be famous between the
best literary texts and epics of the world and Ferdowsi has
survived purely Persian language through Shahnama.
Many writers and poets have been influenced by Ferdowsi
and Mualana Asghar Ali Ruhi is between one of them.
Asghar Ali Ruhi (1869-1954) is a writer, intellectual and
famous poet of Arabic and Persian language. After Iqbal
Lahori, he is the greatest poet of the English imperialism
era in the Sub-continent. He has used many allusions of
ancient Iran in his verses and the influence of allusions of
Shahnama Ferdowsi can be seen in his poetry. He has used
allusions of Shahnama in his ghazals and qasayid in a very
impressive way. In this article, we will indicate about these
allusions of Shahnama used in poetry of Asghar Ali Ruhi.
خلاصه ماشینی:
در شاهـنامه هـم بار اولي که اين پهـلوان به نام ذکر شده "دستان" خوانده شده است (دانشنامه ادب فارسي: ١٣٨٤: ٤٨٢) ز دستان و ايران و از شهـريار هـمي کرد بايد سخن خواستار (ديوان کامل شاهـنامه فردوسي : ١٣٨٩: ٤١) چو آمد ز درگاه مهـراب شاد هـمي کرد از زال بسيار ياد ( هـمان : ٤٣) رستم ،پهـلواني اساطيري در شاهـنامه ي فردوسي است که در جنگ هـاي ايراني ، هـمواره نجات بخش و ضامن پيروزي ايرانيان بوده ،که مايه ي اشعار بسياري از شاعران گشته است .
org //http: ) فردوسي دربارهاش ميگويد: دليري که بد نام او اشکبوس هـمي بر خروشيد برسان کوس بيامد که جويد ز ايران نبرد سر هـم نبرد اندر آرد بگرد تهـمتن به بند کمر برد چنگ گزين کرد يک چوبه تير خدنگ برو راست خم کرد وچپ کرد راست خروش از خم چرخ چاچي بخاست بزد بر برو سينه اشکبوس سپهـر آن زمان دست او داد بوس (ديوان کامل شاهـنامه فردوسي : ١٣٨٩: ١٦٩) ملک با ما سر صلحي ندارد گل او را مگر بوي وفا نيست ز سلم و ايرج و تورو تهـمتن سپر داري پي تير قضا نيست (کليات اصغر علي روحي ٣٥٤:٢٠١٢) روحي از تلميحات فريدون، درفش و ضحاک را به کاربرده است فريدون بهـاران زد درفش نرگس از بستان صف ضحاک دي را تا کند در ساحتش رسوا (کليات روحي:٢٠١٢: ٢٦٠) فريدون ششمين شاه ايران که ٥٠٠ سال پادشاهـي کرد و از نژاد تهـمورث بود او پسر آبتين و فرانک است (فرهـنگ تلميحات: ١٣٦٦: ٤٤٤) به روايت شاهـنامه ، ضحاک به اغواي ابليس پدر را کشت و پادشاه عرب شد.