چکیده:
خوارج یک جریانی بود که در نیمه ی اول قرن اول ظهور کردند و با پراکنده شدن شعب گوناگون آنان در نقاط مختلف قلمرو اسلامی، هوادارانی از میان غیر عرب یافتند.به پشتوانه ی این نیروهای جدید بود که حدودا سه قرن چهره ی نظامی خود را حفظ نمودند و قیام های گسترده ای را علیه خلفای اموی ترتیب دادند. در سراسر دوره ی اموی، به تدریج حرکت خوارج به جریانی ضد اشرافیت اموی و هواداران آن ها مبدل شد و منافع این گروه را در معرض تهاجم های جدی و پی گیر خویش قرار داد. عمده این قیامها در زمان امویان(شاخه مروانیان 64 - 132 ه)بوده است. که برخورد امویان با آنها در پارهای موارد به صورت سازشکارانه و در برخی موارد به صورت مقابله بوده است. در زمان هشامبن عبدالملک(حک 105 - 125 ه)بیشترین قیامها و سرکوب ها در خوارج دیده میشود.
خلاصه ماشینی:
هدف این گروه تصرف بصره بود که در آن زمان در سیطره مصعب بن زبیر قرار داشت هنگامی که از فتح بصره ناامید شدند رو به اصفهان گذاشتند آنان چندین ماه اصفهان را در محاصره داشتند اما مردم اصفهان در اثر تشویق و ترغیب فرمانده خود، عتاب بن ورقاء صبگاهان با تمام نیرو به قوای خوارج حمله کردند و با کشتن زبیر خوارج را شکست دادند(طبری:3/498-502) زبیربن ماحوز در اصفهان به قتل رسید و آنها با قطری بن فجائه بیعت کردند،(مبرد، الفتوح، 6/27 و طبری، 68) او از شعرا و خطبای خوارج بود.
در این زمان کل جامعه اسلامی بعد از قتل مصعب توسط عبدالملک (طبری، 64) دست بنی مروان قرار می گرفت، عبدالملک برای تحکم قدرت خویش قیام های خوارج و مخالفت های شیعیان و موالی که در معرض تهدید بود حجاج بن یوسف ثقفی را به فرماندهی کل سرزمین های شرقی تحت خلافت برگزید.
اما با توجه به روایات ظاهراً عمربن عبدالعزیز در مورد خلع یزیدبن عبدالملک از ولایتعهدی با خوارج همداستان شد که این امر مرگ ناگهانی او را به دنبال داشت(الامامه السیاسه: 2/126-رک:یعقوبی: 2/272-مسعود،مروج الذهب: 3/233- طبری:6/555)(ابن اثیر5/45-48) 3-8) دوران يزيد بن عبدالملك(720-724) قیام شوذب یشکری به سال 100 ه؛ شوذب که او را بسطام نیز می گفتند، در زمان عمربن عبدالعزیز در جوخا قیام کرد اما در حیات عمر هیچ گونه درگیری بین آنان روی نداد تا اینکه در زمان یزید بن عبدالملک چند بار طرفین با هم درگیر.