چکیده:
ﻗﺸﺮﺑﻨﺪی ﺧﺼﻠﺖ اﺟﺘﻤﺎﻋﯽ ﺑﻮده ﮐﻪ ﻗﺪﻣﺘﯽ ﻃﻮﻻﻧﯽ دارد و ﮔﺴﺘﺮه آن ﺳﺮﺗﺎﺳﺮ ﺟﻬﺎﻧﯽ اﺳﺖ. از ﺳﻮﯾﯽ اﯾﻦ ﻗﺸﺮﺑﻨﺪی ﺻﻮرتﻫﺎی ﮔﻮﻧﺎﮔﻮﻧﯽ در اﯾﻦ ﺑﯿﻦ ﻣﺮدم در ﻣﻨﺎﺳﺒﺎت ﻣﺘﻘﺎﺑﻞ ﺧﻮد ﺑﺎ دﯾﮕﺮان، آﻧﺎن را از ﻧﻈﺮ ﭘﺎﯾﮕﺎه اﺟﺘﻤﺎﻋﯽ در ﻣﻮﻗﻌﯿﺖﻫﺎی ﺑﺎﻻ و ﯾﺎ ﭘﺎﯾﯿﻦ ﻃﺒﻘﻪﺑﻨﺪی ﻣﯽﮐﻨﻨﺪ. در اﯾﻦ ﻣﻘﺎﻟﻪ ﺑﻪ ﺑﺮرﺳﯽ ﻧﻈﺮﯾﺎت ﻧﺌﻮوﺑﺮیﻫﺎﯾﯽ ﻫﻤﭽﻮن ﭘﺎرﮐﯿﻦ و ﮔﯿﺪﻧﺰ ﮐﻪ ﻧﺎﺑﺮاﺑﺮی را ﺑﺮ ﻣﺒﻨﺎی ﻗﺪرت و ﻣﻨﺰﻟﺖ ﺗﺤﻠﯿﻞ ﮐﺮدهاﻧﺪ ﻣﻮرد واﮐﺎوی ﻗﺮار داده و ﺗﻔﺎوتﻫﺎ و ﺗﺸﺎﺑﻬﺎت آﻧﻬﺎ ﻣﻮرد ﻣﺪاﻗﻪ ﻗﺮار ﮔﺮﻓﺘﻪ اﺳﺖ. ﻧﺘﺎﯾﺞ ﺑﺮرﺳﯽﻫﺎ ﻧﺸﺎن ﻣﯽدﻫﺪ، ﭘﺎرﮐﯿﻦ ﺑﺎ ﻣﻄﺮح ﮐﺮدن ﺗﺌﻮری اﻧﺴﺪاد اﺟﺘﻤﺎﻋﯽ، ﻧﻘﺶ ﻗﺪرت را ﺑﻪ ﺧﻮﺑﯽ ﻧﺸﺎن داده اﺳﺖ. و ﮔﯿﺪﻧﺰ ﻧﯿﺰ ﺑﻪ ﺑﻬﺘﺮﯾﻦ وﺟﻪ، دوﮔﺎﻧﮕﯽ ﻗﺪرت و ﻃﺒﻘﻪ را ﻣﻄﺮح ﻣﯽﮐﻨﺪ. آﻧﭽﻪ از ﺑﺮرﺳﯽ آرای اﯾﻦ دو ﻧﻈﺮﯾﻪ ﭘﺮداز ﺑﺮ ﻣﯽآﯾﺪ، اﯾﻦ اﺳﺖ ﮐﻪ ﻧﻘﺶ دوﻟﺖ در ﺗﻮﻟﯿﺪ و ﺑﺎز ﺗﻮﻟﯿﺪ ﻧﺎﺑﺮاﺑﺮی، ﻧﻘﺶ ﻣﺜﺒﺘﯽ ﻧﺒﻮده اﺳﺖ و ﺗﺎ ﺣﺪی دوﻟﺖ را دﺳﺖ ﻧﺸﺎﻧﺪه ﻃﺒﻘﻪای ﻣﯽداﻧﺴﺘﻨﺪ ﮐﻪ در ﺑﻠﻮک ﻗﺪرت ﻗﺮار دارد و دوﻟﺖ ﯾﺎ ﺳﺎﺧﺘﺎر ﺳﯿﺎﺳﯽ ﻣﺪاﻓﻊ ﻣﻨﺎﻓﻊ آﻧﺎن اﺳﺖ.
خلاصه ماشینی:
بر این اساس تحریم استفاده از قدرت طبقه مسلط در جهت طبقات پايينتر از سوی دیگر غضب یا زور از سمت طبقات پایین به سمت بالا برای باز پس گيري قدرت از دست رفته خود میتوان قلمداد کرد بر اساس آنچه گفته شده و به طور کلی انسداد به زبان قدرت قابل ترجمه است.
افرادی که بتوانند مدارک علمی و تخصصی خاصی را به دست آورند از قدرت ویژه ای بهرهمند میشوند به پیروی از وبر، پارکین اشاره میکند که نظام طبقاتی به طور فزایندهای به وسیله دومین نوع کلیدی و تحریم شکل می گیرد: یعنی کاربرد مدارک رسمی خاصه گواهی نامههای تحصیلی که دیگران را از جایگاههای ممتاز محروم می سازد» (گرب، 1394: 197 ) بدین شیوه نقش آموزش در نابرابری افراد و گروهها در دسترسی به فرصت ها مورد توجه قرار میگیرد.
مفهوم دیگری که مورد توجه وبر و نئووبرها است، منزلت اجتماعی است پارکین اعتقاد دارد که قصد وبر از داخل کردن مفهوم منزلت و گروههای منزلتی در نظریه قشربندی آن بود که از آنها به عنوان پادزهری برای تحلیل طبقات محض استفاده کند.
منظور گیدنز از ساخت یابی این است که: «تا چه اندازه طبقات در طول زمان و در مکان های متفاوت، به مثابه دسته های اجتماعی مشخص و متمایز پدید میآیند و باز تولید میشوند، بدین اعتبار میتوان استدلال کرد که دارایی و صلاحیتهای تحصیلی و نیروی کار به مثابه قدرت یاحقوق اصلی عمل میکند که اقتصاد وطبقات ناشی از آن را به هم متصل میسازد یا به بیان دیگر واسطهای است بین اقتصاد و طبقات»(گرب، 1394: 206).