چکیده:
مقدمه: حقبهشهر یک حق بشری است که شامل تعلق یافتن شهر به همهی شهروندان و مشارکت آنان در امور شهری است. حقبهشهر تضمین مساوی بودن فرصتها و توزیع مناسب خدمات و امکانات است که میتواند ارتباط دوسویهی موثری با حکمروایی خوب شهری ایفا نماید. هدف: هدف تحقیق حاضر بررسی و تحلیل تئوری حقبهشهر و نقش آن در تحقق حکمروائی خوب شهری در کلانشهر تبریز میباشد. روششناسی: تحقیق حاضر ازنظر نوع هدف کاربردی و ازلحاظ ماهیت و روش توصیفی- تحلیلی و برای جمعآوری دادهها از روشهای کتابخانهای و میدانی استفاده شد. جامعه آماری را شهروندان ساکن در کلانشهر تبریز تشکیل میدهند که طبق سرشماری مرکز آمار در سال 1395 دارای ۱۵۵۸۶۹۳ نفر جمعیت و 497898 خانوار بوده که با استفاده از فرمول کوکران تعداد 337 نفر از شهروندان بهعنوان نمونه انتخاب شدند. در انتخاب شهروندان، افراد بالای 20 سال مورد پرسشگری قرار گرفتند و برای نمونهبرداری در مناطق دهگانه کلانشهر نیز از روش خوشهای استفاده شد. جهت تجزیهوتحلیل دادهها از آزمونهای تیتک نمونهای، میانگین، کروسکالوالیس، رگرسیون وزنی جغرافیایی و تحلیلمسیر استفاده گردید. قلمرو جغرافیایی پژوهش: قلمرو جغرافیایی تحقیق کلانشهر تبریز مرکز استان آذربایجان شرقی در شمال غرب ایران است. یافتهها و بحث: یافتهها نشان داد، در بین شاخصهای حقبهشهر شاخص متنوع بودن فعالیتها و کاربران در وضعیت مطلوبی قرار داشته و سایر شاخصها در وضعیت قابل قبولی قرار ندارند. ازنظر فضایی منطقه 9 با میانگین رتبهای 05/175 و منطقه 7 با میانگین رتبهای 10/170 در وضعیت مطلوبی به سر میبرند. ازنظر شاخصهای حکمروایی خوب شهری نیز شاخصهای مشارکت، قانونمندی و پاسخگویی در وضعیت متوسط به بالایی بوده و منطقه 8 و 7 از این نظر وضعیت مطلوبی دارند. نتیجهگیری: شاخصهای تئوری حق به شهر در سطح کلانشهر تبریز اثرات متنوعی در تحقق حکمروایی خوب شهری از دیدگاه شهروندان دارد. چنانچه، شاخصهای پذیرش تفاوت و تضادهای شهری با مقدار 242/0 و آزادی فعالیت در فضای شهری با مقدار 145/0 بیشترین تاثیرگذاری در تحقق حکمروایی خوب شهری در کلانشهر تبریز داشتهاند. لذا، میتوان گفت در فرایند حکمروایی خوب شهری در متروپلیسهای ایران توجه به تئوری حق به شهر و حقوق شهروندی از ضروریات توسعهپایدار شهری است.
The right to the city is a human right that includes the city belonging to all citizens and their participation in urban affairs. The right to a city is to ensure equal opportunities and the proper distribution of services and facilities that can play an effective two-way relationship with good urban governance.The present study was applied in terms of type of purpose and in terms of nature and descriptive-analytical method and library and field methods were used to collect data. The statistical population consists of citizens living in the metropolis of Tabriz, which according to the census of the Statistics Center in 2016 had a population of 1558693 people and 497898 households, which using the Cochran's formula, 337 citizens were selected as a sample. In the selection of citizens, people over 20 years of age were interviewed and cluster sampling method was used for sampling in ten metropolitan areas. Data were analyzed using one-sample t-test, mean, Kruskal-Wallis, geographical weight regression and path analysis. Indicators of the right to city theory at the level of Tabriz metropolis have various effects on the realization of good urban governance from the perspective of citizens. Thus, the indicators of acceptance of urban differences and contradictions with a value of 0.242 and freedom of activity in urban space with a value of 0.145 have had the greatest impact on the realization of good urban governance in the metropolis of Tabriz.