چکیده:
بیان مسئله:
معماری از دیرباز پیوندی مستحکم و دوسویه با عوامل تاریخی، اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و سیاسی داشته و تحولات بروزیافته در این زمینه ها، اثرات مشهودی را بر معماری گذاشته است. در این رهگذر، پهلوی اول به دلیل تحولات گسترده در زمینه های متفاوت، به عنوان یکی از شاخص ترین دوره های تاریخی ایران در نظر گرفته شده که گرایش ها و تفکرهای خود را به واسطه معماری بیان کرده و به عنوان بازتابی از یک دوره سیاسی، قابلیت قرایت و تحلیل دارد. از سویی بررسی پژوهش های گذشته نشان می دهد که در این حوزه صرفا به تشریح عوامل تاثیرگذار بر معماری و تحولات در وجوه مختلف جامعه به صورت مستقل پرداخته شده و نقش ساختار قدرت به عنوان مهره کلیدی و سطوح اثربخشی آن بر معماری به واسطه جریان های فکری غالب و مولفه های تاثیرگذار بر این ایدیولوژی ها، مغفول مانده است.
هدف پژوهش:
در این راستا، این پژوهش به بررسی شبکه ساختار قدرت و سطوح اثربخشی آن بر معماری دوره پهلوی اول پرداخته و در پی یافتن پاسخ به این پرسش ها است که مولفه های کلیدی تاثیرپذیر از ساختار قدرت دوره پهلوی اول چیست؟ و سطح و نحوه اثربخشی آن ها بر معماری دوره پهلوی اول چگونه است؟
روش پژوهش:
بر این اساس این پژوهش از نوع کیفی با چارچوبی توصیفی-تحلیلی و مبتنی بر منابع کتابخانه ای، اسنادی و مرور فشرده ادبیات نظری است.
نتیجه گیری
یافته های این جستار بیانگر آن است که ساختار قدرت با بهره گیری از مولفه های کلیدی نظیر سلطه رضاشاه در دولت و ارتش، اهمیت به ایران باستان، نفوذ سیاست های غربی از طریق حضور متخصصان اروپایی و افراد واقف بر توسعه یافتگی غرب و رشد تکنولوژی با نحوه و میزان سطوح مداخله متفاوت در معماری بناهای حکومتی و شخصی، اعمال نفوذ کرده است. در این راستا می توان اذعان کرد که ساختار قدرت، نقش کلیدی را در نوگرایی معماری ایران در دوره پهلوی اول به واسطه ایجاد زیرساخت های شهری، اجتماعی و فعالیتی به صورت مستقیم و غیرمستقیم در سه سطح کلان، میانه و خرد ایفا کرده است.
خلاصه ماشینی:
نتیجهگیری: یافتههای این جستار بیانگر آن است که ساختار قدرت با بهرهگیری از مؤلفههای کلیدی نظیر سلطۀ رضاشاه در دولت و ارتش، اهمیت به ایران باستان، نفوذ سیاستهای غربی از طریق حضور متخصصان اروپایی و افراد واقف بر توسعهیافتگی غرب و رشد تکنولوژی با نحوه و میزان سطوح مداخلۀ متفاوت در معماری بناهای حکومتی و شخصی، اعمال نفوذ کرده است.
در این راستا میتوان اذعان کرد که ساختار قدرت، نقش کلیدی را در نوگرایی معماری ایران در دورۀ پهلوی اول بهواسطۀ ایجاد زیرساختهای شهری، اجتماعی و فعالیتی بهصورت مستقیم و غیرمستقیم در سه سطح کلان، میانه و خرد ایفا کرده است.
پیشینۀ پژوهش تاکنون جستارهای فراوانی در ارتباط با تحولات سیاسی و اجتماعی دورۀ پهلوی اول انجام گرفته است؛ بدین صورت که آبراهامیان در کتاب تاریخ ایران مدرن به بررسی ویژگیهای اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و نظامی در این عصر پرداخته و دولتسازی را شاخصۀ اصلی عصر رضاشاهی مطرح کرده است (آبراهامیان، 1389).
حال در این جستار سعی بر آن است که با بررسی تحولات سیاسی-اجتماعی دورۀ پهلوی اول در چارچوب ساختار قدرت، سطح و نحوۀ اثربخشی مؤلفههای کلیدی بر دگرگونی شکلی معماری بناهای حکومتی و شخصی این دوره در نظامی سلسلهمراتبی تبیین شد.
از سویی دیگر دولت پهلوی به منظور کنترل پایتخت و ارائۀ برنامههای خود از تشکیلات نظامی بهعنوان یک اهرم و سازمان قوی مدیریت و نظارتی بهره برد و نهادهای کوچکمقیاس مانند شهرداری تهران را تحت نظر ارتش قرار داد که این امر سبب پیشبرد برنامهریزی مقدماتی شهری در حوزۀ اجرا شد و نقش بهسزایی در بازتاب تصویر بناهای غیرنظامی ایفا کرد (کیانی، 1383، 116).