چکیده:
فیلم بنشیهای اینیشیرین اثر مارتین مکدونا (۱۹۷۰م) در قالب یک تراژدی-کمدی سیاه، تبدیل دوستی به دشمنی بیپایان دو دوست، هم-صحبت و همدم را نشان میدهد. پژوهش حاضر، این فرض را با خود دارد که دگردیسی دوستی به دشمنی به نمایش درآمده، بر بنیاد افتراق هستیشناختی اگزیستانسیالیستی استوار است و نمیتوان آن را تنها و صرفا اختلالی مزاجی و اختلافی اجتماعی یا مولفههای دیگر از این دست دانست. لذا با این فرض، اندیشههای پدیدارشناسانۀ اگزیستانسیالیستی مارتین هایدگر (۱۹۷۶-۱۸۸۹ م) به مثابۀ روشی برای درک و فهم دلیل این پدیده، یعنی تبدیل دوستی به دشمنی، به عنوان نقطۀ اتکای این پژوهش قرار گرفته است. بر مبنای فرض مذکور با اتکا بر اینکه آن دو دوست در دو ساحت متفاوت زبان، یعنی گفتار و وراجی استقرار دارند، تلاش خواهد شد با ابتنای بر کتاب هستی و زمان، نحوۀ شفافیت اختلاف افقها که ابتدا برای یکی از دو دوست منکشف میشود، نشان داده شود و درنهایت پایان تراژیک آن مورد تامل قرار گیرد و سعی میشود نشان داده شود که تباعد و افتراق هستیشناختی و نحوۀ زیستن متفاوت در ساحت زبان چگونه میتواند دوستی صمیمی را به آتش جنگ و خون ادامهدار مبدل سازد.
خلاصه ماشینی:
در واقع مدار و بنيان اين نوشرار بر انديشههاي مضبوط در کراب هستي و زمان در سه محور در حالري بودن، فهم و ورااي اسروار اس و نلو خواهد کرد که با انخاذ نوعي مفهومپردازي نفسيري يا به عبارت دقيقنر با نکيه بر نوعي هسريشناسي پديدارشناسانه آنچه را بين کالم و پادري روي داده، و نو گويي که لارم بايد روي ميداده ، به نأمل در آورد.
بدنٔە تحقيق اين نأمل بر آن نيس نا شرحي مفصل از پيشينٔە پديدارشناسي و نحؤە نأثير آن در انديشٔە هايدگر دهد؛ همچنين قصد ندارد که ارنباط ميان پديدارشناسي و اگزيسرانسياليسم و نحلههاي اين دو مکرب فکري را نشان دهد و نميخواهد نقاط کانوني اشرراک آنها را به دس دهد، بلکه ميکوشد نا با نکيه بر سه مفهوم در حالري بودن٨ و ٩، فهم ١٠ و مانع اصلي پيش روي فهم، رنانکه در اين نوشرار مورد نواه اس ، يعني ورااي١١ نمرکز کند و از خلل آنها، بهويژه دو شخصي اصلي فيلم، يعني کالم به مثابٔە دازاين ١٢ از خود پيشرونده و مرأمل در حوزٔە فهم و گفرار١٣ و پادري به مثابٔە دازاين مسرقر در حوزٔە واه وراجگونه و گزافهگويانٔە زبان، را بررسي کند.
مي دانيم که هايدگر به اين بحث اساسي در فصل رهارم از بخش اول کراب هستي و زمان نح عنوان جبودن در اهان به مثابٔە با ديگران و با خود بودن: کسان پرداخره اس ، اما آنچه باعث ميشود نا بار ديگر به کييرکهگور به عنوان نياي اين بحث بهطورخاص و اگزيسرانسياليسم بهطورعام الرفات کنيم، مفهوم ملل اس يا آنچه يونانيهاآکديا٢٨ ميناميده اند.