چکیده:
کارخانگی از دیرباز تاکنون با زنان همراه بوده و به دلیل بیمزد بودن آن موردتوجه تمامی اقشار جامعه و حتی خود زنان نیز نبوده و در آمارهای اقتصادی کشورها، ارزش مادی آن محاسبه نشده است. در این پژوهش، شهروندی خانوادگی، شیوهای برای به رسمیت شناختن گروههای بااهمیتی همچون مادران و زنان بدون کارمزدی است. در این پژوهش با روش کیفی و با استراتژی نظریهی داده بنیاد و به شیوهی نمونه-گیری هدفمند به مصاحبهی عمیق با 25 زن، 20 تا 60 ساله شهر قم، پرداخته شده است. طبق یافتههای پژوهش، مهمترین مسئلهای که زنان با آن روبرو بودهاند، ساختارهای اقتصادی و سیاسی مردانه بوده و دلایل آن را میتوان در عدمحمایت نهادی از زنانخانهدار، چالشهای اقتصادی نهادی و فردی، پیشگیری از بازاری شدن روابط اعضای خانواده، ساختارهای اقتصادی رسمی مردمحور، ساختارهای سیاسی مردانه و تبعیض جنسیتی در بازار کار جستجو کرد.به نظر میرسد زنان خانه دار باید به تربیت و پرورش نسلی اهتمام ورزند که بتواند باورها و عقاید ناصحیح اجتماعی همچون اختصاص خانهداری به زنان آن هم به عنوان فعالیتی بیارزش و راحت و آسان، را به تدریج کنار گذارند و در این چارچوب، آنان به عنوان مادر میتوانند به فرزندان خود چه دختر و چه پسر بیاموزند که مسئولیت حفظ و نگهداری زندگی مشترک تنها بر دوش یک فرد نیست و تمامی اعضای خانواده باید برای آن کوشش نمایند. در این راستا، جامعه نیز با انجام اموری همچون ساخت برنامههایی در صدا و سیما جهت نشان دادن ارزش فعالیتهای زنان خانهدار، ارائهی بیمهی عمر و درمان رایگان به زنان خانهدار توسط دولت، بازنگری در الگوی نابرابر تقسیم کار جنسیتی میان زنان و مردان از طریق رسانههای جمعی، قانونیکردن خانهداری به-عنوان یک شغل توسط دولت و مجلس و همچنین تکریم خانهداری بر مبنای تقویت باورها و عقاید دینی میتواند با زنان خانهدار همراهی کند.
Housework has always been associated with women and because its unpaid,it has not been considered by all sections of society,and its material value has not been calculated in the economic statistics of countries.In this study,family citizenship is a way of recognizing important groups such as unpaid mothers and wives.In this research,with a qualitative method.and with a Grounded Theory strategy.and purposeful Sampling and by conducting in-depth interviews with 25women, 20to 60 years old in Qom,their understanding of the challenges of family citizenship should be studied.the most important issue that women face is the Masculine economic and political structures.and the reasons for this can be the lack of institutional support for housewives,institutional and individual economic challenges, and the Prevention of market relations between family members, formal male-centered economic structures, masculine political structures, Gender Discrimination in the labor Market.It seems that housewives should pay attention to raising a generation that can gradually put aside social misconceptions and beliefs, such as assigning housekeeping to women as a worthless, comfortable and easy activity, and in this context, as mothers, they can teach their children, both boys and girls, that the responsibility of maintaining common life is not solely on one person and that all family members should strive for it. In this regard, the society can also accompany housewives by doing affairs such as making programs on radio and television to show the value of housewives' activities, providing life insurance and free treatment to housewives by the government, Review the unequal pattern of gender division of labor between women and men through the mass media, legalize housekeeping as a job by the government and parliament, and reverence housekeeping based on the strengthening of religious beliefs.
خلاصه ماشینی:
2000:1209 در واقع ، جامعه شناسان سال ها به بررسي خانواده پرداخته اند؛ اما آنچه بدان توجه نداشته اند، اين بوده است که خانواده ها بايد در مقام خانواده به رسميت شناخته شوند و نه افراد و اعضاي خانواده به تنهايي؛ زيرا مطالعه و پژوهش هاي محققان در مورد خانواده همگي ناظر به افراد بوده که عمدتا مردان مدنظر بوده اند؛ اين مسئله ، برخي از پژوهشگران همچون دوناتي و برناردز و کدي ٢ را بر آن داشت تا به جايگاه خانواده تاکيد فراوان داشته و در مطالعات خود به اين نتيجه رسيدند که در سياست گذاريهاي اجتماعي و اقتصادي و در ايجاد تغيير و تحول ، منافع خانواده ها بايد در مقام خانواده در نظر گرفته شود؛ زيرا بررسي منافع افراد به تنهايي (مثلا مردان )، موجب آسيب رساندن به ساير افراد (زنان و خردسالان )، ميشود؛ درواقع ، با حفظ و تقويت اين چارچوب از مطالعه که اصطلاحا «شهروندي خانوادگي» ناميده ميشود، منجر به انسجام بيشتر خانواده ها، آمادگي بيشتر براي ازدواج و تربيت فرزندان ، پرورش کيفيتر کودکان ، کاهش شکاف نسل ها و مانند اينها ميشود (برناردز،١٣٩٣: ٢٣٨-٢٣٣).
به عبارتي ديگر، تنها بعد مادي و اقتصادي «شهروندي خانوادگي» نيست که ناديده گرفته شده است ؛ اين مسئله ساير ابعاد را هم شامل ميشود؛ به طوري که برطبق آمارهاي جهاني، زنان ٨٥ تا ٩٠ درصد زمان مصروف براي کار خانه که شامل امور مربوط به بچه داري، آشپزي و نظافت منزل و حتي نگهداري از سالمندان ميشود (٢٠٠١٥٩٩,Sousa Et al ;١٩٨٤:٢٧٨ ,Green &Graham ).