چکیده:
پدیده سیاسی اجتماعی اعتصاب کارگری حاصل تحول صنعتی و تعارض بین کنشگران می باشد. برای بررسی این پدیده ضمن توجه به شرایط کلان اقتصادی و اجتماعی لازم است به نیّات، افکار و ذهنیات کنشگران نیز توجه شود. هدف این پژوهش بررسی عوامل مؤثر بر اعتصاب کارگری با روش پدیدارشناسی است. برای جمع آوری داده ها از فن مصاحبه نیمه ساختاریافته استفاده و مشارکت کنندگان این پژوهش، با روش نمونه گیری هدفمند از بین کارگران مجتمع مس شهربابک که در 5 سال اخیر تجربه اعتصاب داشته اند، انتخاب شدند. جهت تجزیه و تحلیل داده ها از روش هفت مرحله ای کلایزی(1978) استفاده شد. واکاوی تجارب کارگران از اعتصاب نشان داد که آن ها تحت تأثیر محرک هایی همچون احساس حقارت، ناامیدی از آینده، ناکامی در ارضای نیازها، نابرابری و تبعیض، احساس بی عدالتی و احساس محرومیت در اعتصاب مشارکت می کنند.
The social-political phenomenon of the workers' strike is the result of industrial change and conflict between activists. To study this phenomenon, while paying attention to macroeconomic and social conditions, it is necessary to pay attention to the intentions, thoughts, and mindsets of the actors. The purpose of this study is to investigate the factors affecting the labor strike by phenomenological method. To collect data, the semi-structured interview technique was used and the participants of this study, by purposeful sampling method among workers of shahrbabak copper complex who have experienced strikes in the last 5 years have been selected. klaizi's seven-step method was used to analyze the data. An analysis of workers' experiences of the strike showed that they participated in the strike under the influence of stimuli such as feelings of inferiority, hopelessness about the future, failure to meet needs, inequality and discrimination, feelings of injustice, and deprivation.
خلاصه ماشینی:
(زاهدي،١٦٥:١٣٨٣) اگرچه کارگران به وسيله اعتصاب نارضايتي خود را از وضعيت موجود و در محدوده قابل 324 کنترل ابراز ميکنند اما با گسترش روزافزون موج اعتصابات کارگري و عدم اتخاذ راهکار استراتژيک در مواجهه با اين پديده سياسي اجتماعي، چالش هاي سياسي، فرهنگي، اجتماعي و اقتصادي از جمله کاهش سرمايه گذاري، کاهش توليد، افزايش هزينه هاي توليد، کاهش بهره وري، افزايش نرخ بيکاري، کاهش نرخ مشارکت اقتصادي و...
دستيابي به اين اهداف مقبول اجتماعي نياز به ابزارهاي مقبولي هم دارد که البته از دسترس جمعي از افراد جامعه خارج است ، يعني جامعه طوري ساخت يافته که طبقات فرودست ، فرصت هاي کمتري براي تحقق آرزوهاي خود دارند.
به نظر او يک چنين آگاهي (ذهني) سه عنصر ساختي ميتواند داشته باشد: ١) پذيرش اين امر بديهي که کارگران سازمان يافته کنشگران اصلي دنياي کار صنعتي هستند (هويت )؛ ٢) اذعان به وجود جريان مخالف که ميخواهد از شکل گيري فرايند عقلاني واقعي کار جلوگيري کند (جناح مخالف )؛ ٣) آگاهي به اين که جامعه عرصۀ قدرت و مبارزه براي نظارت بر تصاحب محصول کار است و مبارزه براي استقرار مدل فرهنگي جديد همواره در جريان (تمام گرايي) است .
جدول شماره ٣- چکيده وضعيت اين اعتصابها بر حسب علت اعتصاب / نوع تقاضاي کارگران در شهر بابک (بازه زماني ١٣٨٢ الي ١٣٩٩) (رجوع شود به تصویر صفحه) (منبع : يافته هاي نگارنده ) جدول شماره ٤- توصيف ويژگيهاي جمعيت شناختي مصاحبه شوندگان (رجوع شود به تصویر صفحه) 341 در خصوص شناسايي عوامل مؤثر بر پديده سياسي اجتماعي اعتصاب ، پس از تحليل داده ها به روش کلايزي ٣٥ عبارت مهم (گزاره )، ٢ مضمون فرعي و ١ مضمون اصلي استخراج شد که ميتواند نشان دهنده تجارب دست اول کارگران از اعتصاب باشد.