چکیده:
درحالحاضر، جمهوری اسلامی ایران به عنوان یک کشور درحال توسعه شناخته میشود و برای تحقق اهداف و سیاستهایش به یک نظام آموزشی[1] سالم، کارامد و پویا نیاز مبرم دارد. بدون وجود چنین نظام و دستگاهی، تحقق سیاستهای کلان و اسناد بالادستی نظام جمهوری اسلامی ایران درجهت توسعه و پیشرفت کشور امکانپذیر نیست؛ چرا که بهترین برنامهها و سیاستگذاریها با وجود نظام آموزشی و مدیریتی ناکارامد و احتمالاً آلوده به فساد، درحقیقت به ضد خود تبدیل میشود و نهتنها وضع کشور و مردم بهبود پیدا نمیکند که مشکلات تازهای بر گرفتاریهای موجود اضافه میکند. حضرت امام (ره) در پانزدهم خرداد سال 1342 فرمودند: «یاران من در گهواره هستند[2]. » و «امید من به دبستانیهاست.». نگاه بنیانگذار انقلاب به آموزش و پرورش، بسیار عمیق بود و این نگاه، جایگاه رفیعی در انقلاب داشت. ایشان معتقد بودند، استمراردهنده و قوامدهنده انقلاب، نسل جدید هستند و امروز این موضوع آشکار شده است. البته باید اذعان داشت که آموزش و پرورش ایران توانسته است در زمینه گسترش آموزش عمومی نمره قابل قبولی کسب نماید؛ به طوری که مجموع شاخصهای مربوط به فراگیری و همگانی بودن آموزش و سواد عمومی نشان میدهد که ایران در کاهش شکاف جنسیتی قدمهای خوبی در ۴ دهه اخیر برداشته است، هرچند حل معضلات نظام آموزشی کشور نیاز به حرکت جهادی دارد. در کشور ایران، بخش آموزش؛ حکمرانی منسجمی ندارد، زیرا تصدی امور مربوط به حوزههای آموزش عمومی، آموزش عالی و آموزش پزشکی به سه وزارتخانه واگذار شده است؛ در حالی که در بسیاری
[1] - educational system
[2] -سال ها قبل از پیروزی انقلاب، وقتی از ایشان سؤال کردند که برای آینده انقلاب و اداره کشور به چه کسانی اعتماد دارند، به کودکی که در گهواره بود اشاره کردند و گفتند به اینها که جوانان آینده خواهند بود.
از کشورهای دنیا چنین تفکیکی دیده نمیشود؛ همچنین در این کشورها، نه فقط این حوزهها ذیل یک وزارتخانه )وزارت آموزش) مدیریت میشوند، بلکه گاهی حوزههای دیگری نیز نظیر علوم، پژوهش، فرهنگ، ورزش، فناوری، توسعۀ منابع انسانی، کارآموزی، دین، و جوانان زیرنظر این وزارتخانه قرار دارند. در این نوشتار، سعی شده است ضمن تبیین وضع موجود، به برخی چالشها، ضعفها و آسیبهای درحال حاضر و پیشروی نظام آموزشی کشور اشاره شود.
خلاصه ماشینی:
متاسفانه، الگوی حکمرانی غربی 1 که با هدف آمادهکردن کشورها برای استیلای مستکبرین بر آنها توسط بانک جهانی تدوین شده است، بهطور گستردهای مورد توجه قرار گرفته است و برخی ایرانیان خارجنشین و نیز داخلنشین غربزده به تبلیغ، اشاعه و تجویز آن برای نهادهای مختلف کشور اصرار دارند.
با توجه به معیارهایی که در این تعاریف ذکر شده، میتوان گفت حکمرانی عبارت است از: فرایند اعمال اقتدار در حوزههای اداری، سیاسی و اقتصادی از طریق نهادهای رسمی (دولت) و غیررسمی (بخش خصوصی) برای اداره جامعه.
بر این اساس، حکمرانی خوب و شاخصهای آن که توسط نهادهای بینالمللی تعریف و تبیین شده است، نمیتواند الگو و برنامهای متعالی برای پیشرفت و توسعه جامعه بشری، بهویژه کشورهای در حال توسعه، همچنین کشورهای اسلامی باشد؛ زیرا اولاً، حکمرانی خوب و شاخصهای آن مبتنی بر جهانبینی مادی (همان: 107) است، و ثانیاً، حکمرانی خوب و شاخصهای آن در مقاطع مختلف تاریخی، عامل بحرانهای مختلف سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و نظامی در غرب و جهان پیرامون بوده است (همان).
سؤال اساسی این است که آیا میتوان با توجه به سیره عملی و - Liberalism - Anthropology - Humanism - The originality of senses - Bureaucracy نظری اهل بیت(ع)، الگویی از حکمرانی مطلوب ارائه کرد که بهوسیله آن بتوان نظام آموزشی جامعه اسلامی را تبیین کرد؟ الگویی که متفاوت با الگوی حکمرانی خوب غربی باشد.