چکیده:
بحث اصلی پارسونز در تبیین انحرافات اجتماعی بر مبنای پیشفرضی که در مورد خرده نظامهای چهارگانه فرهنگ، اجتماع، شخصیت و اقتصاد مطرح کرده شکل گرفته است. کارکردهای مناسب هریک از این خرده نظامها و ارتباط و کنش متقابل بین آنها عامل کنترلکننده هر جامعه و همچنین عامل بقا و پایداری نظام اجتماعی است. در مقابل، عدم تعادل و بی سازمانی در هریک از خرده نظامها حیات جامعه را تهدید کرده زمینه را برای رفتارانحرافی فراهم میسازد. از دید پارسونز، نهادها و سازمانهای اجتماعی عوامل اجرایی و ابزارهای جامعهپذیری الگوهای رفتاری و درونی ساختن آنها در افراد هستند. در صورتی که نهادها و سازمانهای کارگزار جامعهپذیری نظیر خانواده، مدرسه و وسایل ارتباط جمعی کارایی لازم را نداشته باشند جامعه دچار بیسازمانی اجتماعی گردیده و پیامد آن شیوع رفتارهای انحرافی در جامعه است. پارسونز علل رفتار انحرافی را در ساخت نظام اجتماعی جستجو کرده، بر نهادهای اجتماعی تاکید میکند. همچنین پارسونز تاکید میکند که کنش اجتماعی در چارچوب نظام هنجارها و ارزشهای اجتماعی از خصلت ارادی برخوردار است. او مینویسد: کنش اجتماعی در قالب هنجارها و ارزشهای اجتماعی سازمان گرفته و هنجارهای اجتماعی کنش فرد را در جهت همنوایی نهایی با نظام ارزشهای اجتماعی سوق میدهد. او معتقد است که کنش اجتماعی فرد ناشی از توقعات جمعی نسبت به نقش اجتماعی او بوده و کنش فرد همیشه توسط یک سلسله معیارهای اخلاقی تعیین و هدایت میشود.
چنانچه مقررات اجتماعی مشخص باشد، نقش واقعی فرد با توقعاتی که دیگران از او دارند، تطابق پیدا میکند. هدف اصلی تحقیق بررسی نظریه خرده نظامهای پارسونز در تبیین انحرافات اجتماعی جامعه میباشد. روش تحقیق این پژوهش به صورت کتابخانهای و شیوه اسنادی میباشد.