چکیده:
نمود از دیرباز در حوزههای مختلف علم ازجمله فلسفه، منطق، ادبیات و تدوین دستور و زبانشناسی موردتوجه و مطالعه بوده است. این مفهوم از ابتدای دستورنویسی برای زبان فارسی مورد توجه قرار نداشته است، باوجوداین، از مهمترین خلط مبحثهایی که در این زمینه صورت گرفته است تمایز قائل نشدن بین زمان دستوری و نمود در بسیاری از این آثار (دستور سخن، دستور پنج استاد و ...) است. در این جستار با بهرهگیری از مفاهیم و مفروضات موجود در دستور گفتمان نقشگرا (Hengeveld and Mackenzie, 2009) مقولة نمود در زبان فارسی با استفاده از شیوهای توصیفی - تحلیلی بررسی میشود و تلاش میشود تا ابعاد جدیدی از رفتار زبان فارسی در ارتباط با این مقوله دستوری بحث شود. در این دستور که اساساً نظریهای ردهشناختی برای ساختار زبان است با معرفی ساختار چندلایة فرمولبندی و رمزگذاری، امکان مقایسههای قابلاتکاتری از نظامهای زبانی فراهم میشود. نتایج نشان میدهد که در زبان فارسی در یک سطح نمود کمّی (شامل عادت، تکرری، تکوقوعی، بسامدی) و در سطح دیگر کیفی (تام و ناقص و مرحلهای) از یکدیگر متمایز میشوند. نمودهای تام-ناقص و مرحلهای، به سازوکار درونی وضعیت مربوط هستند؛ این نمودها در مقابل مفهوم نمود کمی قرار میگیرند که بسامد رخداد یک وضعیت را مشخص میکنند. نتایج بررسیها نشان میدهد که در زبان فارسی عملگر اختصاصی برای نشانگذاری نمود کمی وجود ندارد و غالباً از واحدهای واژگانی و عبارتهای قیدی برای این نوع نمودنمایی استفاده میشود. درحالیکه در میان نمودهای کیفی بهجز در مورد نمود مرحلهای ممتد، تمامی موارد دارای ابزار دستوری ویژهای برای نشانگذاری نمود هستند. بهطورکلی، در چارچوب دستور گفتمان نقشگرا میتوان توصیف جامعی از تمایزهای نمودی و شیوههای مختلف نمودنمایی و سازماندهی آنها در زبان فارسی ارائه کرد.
Aspect has always been one of the interesting subjects for many studies in different scientific fields. This notion is neglected and sometimes confused with other grammatical categories such as tense and mood in the early works on Persian language. Using a descriptive-analytical method, in this study, Aspect in Persian is investigated thoroughly, based on the theoretical assumptions of Functional Discourse Grammar (FDG) (Hengeveld and Mackenzie, 2008). FDG, with its typological basis, and multilayered mode of description of formulation and encoding operations will permit more reliable comparisons of language systems. The results of the present study show that in Persian there are some distinctions between quantitative and qualitative aspects which belong to two different layers inside the representational level. The qualitative aspects which deal with the frequency of occurrence of an event have no operator in Persian and their notion is mainly conveyed by using quantifiers in the modifier slot of an SOA layer. On the other hand, for different types of qualitative aspects (phasal distinctions and perfective-imperfective) except for the continuative/durative aspect, there are specific operators in the Configurational Property layer. This paper shows how these facts can be accounted for within the Functional Discourse Grammar approach to analyzing Aspect in Persian language in order to propose a uniform description of the ways of representing aspectual notions.
خلاصه ماشینی:
هدف اصلی دستور گفتمان نقش گرا نشان دادن پدیده هایی است کـه بـه لحاظ سـاختواژی- نحوی و واج شناختی در زبان ها رمزگانی شده اند؛ این پدیده ها میتواننـد بـا جنبـه های معناشـناختی و کاربردشناختی صورت بندی همبستگی داشته باشـند یـا بازتاب دهنـدة ویژگیهـای ذاتـی رمزگـذاری باشند.
ازآنجاکه نقش محمول (اصلی) در توصیف یـک وضـعیت ، مشـخص کردن یـک ویژگـی یـا برقرارکردن یک رابطـه درخصـوص موضـوع های خـود اسـت (بولانـد٣، ۲۰۰۶: ۲۷)، محمول هـای نمودی مفهوم (واژگانی) نمود را به موضوعات خود نسبت میدهند و بـه ایـن علـت کـه یکـی از ایـن موضوع ها، محمول دیگری است ، نمود مشخص شده ، به آن محمول نسبت داده میشود.
به منظور روشن ترشدن شیوة بیـان مفهـوم عـادت در زبـان ِ ِ فارسی، بازنمایی زیربنـایی مثـال شـماره (۳) در زیـر ارائـه شـده اسـت (عملگـر ∀ در مقولـه زمـان نشان دهندة سور همگـانی اسـت کـه در سـطح سـاخت واژی ـ نحـوی به صـورت «همیشـه » تبـدیل میشود): به دیدن -:li)ti( ∀)]:[ei()[(fi()[(xi()پدر:xi)(fj()رفتن : fj)]IMPF fi: )]]ei:)]PAST epi:) ( [((ei)[(li()-بیماران بیمارستان در این مثال ، زمان دستوری مطلق گذشته به وسیلة عملگر PAST مشخص شده است و مقولـة زمـان (ti) توصیفگر لایة وضعیت است که در لایة پایین تر از اپیزود قرار دارد و بـر هسـتة خـود یعنـی هسـتة وضعیت ei که یک ویژگی ترکیبی (fi) با عملگـر نمـود نـاقص (IMPF) اسـت ، سـیطره دارد؛ از ایـن طریق ، مفهوم پیوستگی زمانی برقراربودن وضعیت ei را به کلیـت آن تسـری داده و خـوانش عـادت ر ِ ممکن کرده است .