چکیده:
محیطزیست مناطق روستایی علیرغم دارا بودن تنوع زیستی غنی، در معرض تخریب فزاینده قرار دارد. هدف این پژوهش، بررسی زمینههای اقتصادی و مدیریتی شکلگیری مشکلات محیطزیستی روستاهای طوالش در غرب استان گیلان با رویکردی کیفی و مبتنی بر نظریه دادهبنیاد است. جامعه مطالعاتی شامل 35 نفر از مسئولین و روستاییان است که با استفاده از نمونهگیری هدفمند از نوع حداکثر تنوع، تا رسیدن به اشباع نظری، در بهار و تابستان 1399، مورد مصاحبه نیمه ساختیافته قرار گرفتند. روایی و پایایی به روش ارتباطی یعنی کنترل و اعتباریابی توسط مشارکتکنندگان ارزیابی گردید. تحلیل دادهها طی سه مرحله کدگذاری صورت گرفت. در کدگذاری باز، هفت مفهوم شناسایی و در کدگذاری محوری 23 مقوله عمده استخراج شد. از طریق کدگذاری انتخابی، هسته اصلی کشف و مدل پارادایمی ترسیم گردید. «تخریب محیطزیست و ناپایداری اکوسیستم» به عنوان پدیده اصلی شناخته شد. شرایط علّی شامل: اقتصاد تک محصولی، ناکارامدی سازمانی و مدیریتی، واگرایی سازمانی، معیشت وابسته و بیکاری؛ شرایط مداخلهگر شامل: دخالت سازمانی، کمبود نیروی متخصص، فروش زمین، خردهمالکی و صنایع کوچک ارائه شد. در مجموع، یافتهها نشان داد که تخریب محیطزیست یک پدیده چندعلیتی است که مدل نظری «همگرایی چندعلیتی محیطزیستی» مفهومسازی شد. گزاره نهایی منتج از مدل پارادایمی عبارت است از: در نواحی روستایی، تخریب محیطزیست و ناپایداری اکوسیستم در بستری از همگرایی زمینههای اقتصادی-مدیریتی بروز مییابند. در این راستا، ادغام مدیریتی، اصلاح منابع انسانی در سازمانهای مسئول، تعریف معیشتهای جایگزین، آموزش متناسب با معیشت، سندیکایی کردن تولیدات روستایی و اجرای جامع طرح کاداستر جهت مسئولیتپذیری و نظارت بیشتر سازمانی، تقویت اقتصاد جوامع محلی، معیشت پایدار و امنیت اقتصادی روستاییان و پیشگیری از تصرف اراضی طبیعی-ملی گامی ضروری برای تحقق پایداری محیطزیستی میباشد.
محیطزیست مناطق روستایی علیرغم دارا بودن تنوع زیستی غنی، در معرض تخریب فزاینده قرار دارد. هدف این پژوهش، بررسی زمینههای اقتصادی و مدیریتی شکلگیری مشکلات محیطزیستی روستاهای طوالش در غرب استان گیلان با رویکردی کیفی و مبتنی بر نظریه دادهبنیاد است. جامعه مطالعاتی شامل 35 نفر از مسيولین و روستاییان است که با استفاده از نمونهگیری هدفمند از نوع حداکثر تنوع، تا رسیدن به اشباع نظری، در بهار و تابستان 1399، مورد مصاحبه نیمه ساختیافته قرار گرفتند. روایی و پایایی به روش ارتباطی یعنی کنترل و اعتباریابی توسط مشارکتکنندگان ارزیابی گردید. تحلیل دادهها طی سه مرحله کدگذاری صورت گرفت. در کدگذاری باز، هفت مفهوم شناسایی و در کدگذاری محوری 23 مقوله عمده استخراج شد. از طریق کدگذاری انتخابی، هسته اصلی کشف و مدل پارادایمی ترسیم گردید. «تخریب محیطزیست و ناپایداری اکوسیستم» به عنوان پدیده اصلی شناخته شد. شرایط علی شامل: اقتصاد تک محصولی، ناکارامدی سازمانی و مدیریتی، واگرایی سازمانی، معیشت وابسته و بیکاری؛ شرایط مداخلهگر شامل: دخالت سازمانی، کمبود نیروی متخصص، فروش زمین، خردهمالکی و صنایع کوچک ارايه شد. در مجموع، یافتهها نشان داد که تخریب محیطزیست یک پدیده چندعلیتی است که مدل نظری «همگرایی چندعلیتی محیطزیستی» مفهومسازی شد. گزاره نهایی منتج از مدل پارادایمی عبارت است از: در نواحی روستایی، تخریب محیطزیست و ناپایداری اکوسیستم در بستری از همگرایی زمینههای اقتصادی-مدیریتی بروز مییابند. در این راستا، ادغام مدیریتی، اصلاح منابع انسانی در سازمانهای مسيول، تعریف معیشتهای جایگزین، اموزش متناسب با معیشت، سندیکایی کردن تولیدات روستایی و اجرای جامع طرح کاداستر جهت مسيولیتپذیری و نظارت بیشتر سازمانی، تقویت اقتصاد جوامع محلی، معیشت پایدار و امنیت اقتصادی روستاییان و پیشگیری از تصرف اراضی طبیعی-ملی گامی ضروری برای تحقق پایداری محیطزیستی میباشد.
خلاصه ماشینی:
تحقيقات متعددي به مطالعه و بررسي عوامل مؤثر بر تخريب محيط زيستِ ناشي از رفتارهاي محيط زيستي پرداخته اند که موارد فوق قابل ذکرند: مطالعه يوسفيطالقاني و همکاران (١٤٠١) نشان داد که عوامل اقتصادي از جمله کاهش درآمد کشاورزان ، نبود بودجه کافي جهت خريد ماشين آلات کشاورزي، نبود حمايت مالي در طي مراحل توليد محصول و تأمين نهاده هاي مورد نياز و بيکاري بيشترين تأثير را بر تغييرات کاربري اراضي روستاها داشته است ؛ نتايج تحقيق کيفي حبيبي و صالحي (١٤٠٠) حاکي از آن است که مجموعه مشکلات محيط زيستي در مناطق روستايي در بستري از شرايط عِّلي و مداخله گر حاکم بر اين مناطق رخ داده است که به ترتيب شامل بهره برداري مشاع ، عدم تفکيک *-Fietkau †-Kessel ‡-New Ecological Paradigm)NEP( §-Rational Choice Theory * -economic rationalism * 5 / 29 مرز عرصه ملي و شخصي ، تغيير کاربري ، دپوي زباله ، بد مصرفي ، چَراي بي رويه ، منفعت طلبي و بهره برداري معيشتي و همچنين ملي بودن منابع طبيعي ، ضعف نظارتي و بهره برداري غيراصولي مي باشد؛ طبق نتايج تحقيق کيفي صالحي و همکاران (١٤٠٠) تخريب محيط زيست در نواحي روستايي يک امر اجتماعي بوده و متأثر از شرايط علّي -موانع زيرساختي ، خلاء قانوني ، ضريب مشارکت ، خوش نشيني ، فقدان آينده نگري ، چگالي ارزش و شرايط مداخله گر-شامل گردشگري گذرا، آبادسازي متعارض ، خلاء اعتباري و گذرگاه هاي خلاف قانون رخ داده است ؛ يافته هاي پژوهش کمّي صفا و محمديان سقين سرا (١٣٩٩) نشان داد که متغيرهاي آگاهي ، منابع اطلاعاتي و ارتباطي در زمينه موضوعات محيط زيستي و نگرش نسبت به انجام رفتارهاي حفاظت از محيط زيست ، اصلي ترين عوامل تعيين کننده انجام رفتارهاي حفاظتي هستند؛ فرج الهي و همکاران (١٣٩٩) در پيمايشي نتيجه گرفتند که پايين بودن سطح اقتصادي روستا و درآمد کم خانوارهاي روستايي، شرايط استفاده بيرويه و غيراصولي از منابع طبيعي مانند تغيير کاربري اراضي را موجب شده است ؛ طولابي نژاد و همکاران (١٣٩٧) در پيمايشي به اين نتيجه رسيدند که اجرايي نشدن شيوه هاي مديريت پايدار زمين ، فقدان زيرساخت هاي روستايي و ناآگاهي از نحوه استفاده از منابع طبيعي ، تعيين کنندة وضعيت ناپايداري محيط زيستي جامعه روستايي هستند؛ نتايج پيمايش نعيمي و همکاران (١٣٩٧) نشان مي دهد که مسئوليت پذيري و آينده نگري و ارزش هاي محيط زيستي نوع دوستانه و زيست بوم باعث ايجاد نگرش مثبت در افراد و منجر به مهم تلقي شدن محيط زيست مي شود؛ سجاسي قيداري و فعال جلالي (١٣٩٧) در مطالعه توصيفي -تحليلي خود به اين نتيجه رسيدند که هر چقدر سطح دانش و آگاهي محيط زيستي بيشتر باشد، رفتارهاي روستاييان در برابر طبيعت آگاهانه تر و بيشتر در راستاي حفاظت از منابع طبيعي خواهد بود؛ تحقيق زارع چاهوکي (١٣٩٨) نتيجه گيري کرد که عوامل ساختار سازماني و مديريت منابع طبيعي مهم ترين مسئله در مديريت پايدار منابع طبيعي و توسعه پايدار منابع طبيعي است .